رویای من

پارت ۱۵
*بعد صبحونه *
صوفیا: (داشتم آروم آروم از پله ها میومدم پایین که..سه تا پله مونده بود که افتادم پایین) جیغغغ*
کوک: صوفیا!...چیشد؟.. خوبی؟... درد نداری؟.. بچه خوبه؟
صوفیا: نه..نه خوبم... اونم خوبه فقط سرم درد میکنه
کوک: (کمکش کردم بلندشه*) مواظب باش
رونا: مطمعنی خوبی؟
میرا: میخوای بریم دکتر؟
صوفیا: نه نه...
سو یونگ: بزار برات یه چیز شیرین بیارم
می یونگ: مواظب خودت باش دختر..پاشو..پاشو بریم دکتر
سویونگ: آره پاشو...
صوفیا:( خواستم بلندشم که سرم تیر کشید) سرممممممم
سویونگ: شما برید من و تهیونگ پیش بچها میمونیم
یونا: مامانی خوب شو!
کوک: اینطوری نمیشه باید بریم دکتر..( برآید استایل بغلش کردم و بردمش تو ماشین )
****
دکتر: چیزی نیست بچه احساس خطر کرده بخاطر همین رحم حالت دفاعی گرفته و باعث سردردت شده.. خوب میشی... راستی این روزا درد نداری.. مثلا کم و زیاد بشه یا کلا نباشه
صوفیا: آره..آره
دکتر: نگران نباش اونا طبیعی ان...سردردت که خوب میشه..دردت اگه نمیتونی تحمل کنی بگو دارو یا قرص بدم..
صوفیا: بعضی موقع ها شدید میشه
دکتر: پس بزار قرص بنویسم*
صوفیا: مرسی
دکتر: خواهش... راستی یه نکته بهت بگم که تو اگه ۲۴ ساعت هم رانندگی کنی بچه نمیمیره...اونم اگه سالم باشه..فقط باید مواظب خودت باشی
صوفیا: چشم.. مرسی دکتر
*
کوک: چیشد.؟
صوفیا: گفت سردردت طبیعیه چون رحم حالت دفاعی گرفته..بعد دردم رو گفتم گفت اونم طبیعیه براش یه قرص داد...بعدشم گفت تو حتی ۲۴ ساعتم رانندگی کنی بچه نمیمیره
کوک: خیلیم خوب:).. بریم؟
صوفیا: بریم