part ²²
part ²²
شین وو: خواهر تو....زنده هست!
شوگا: این یه شوخیه دیگه عمو؟
شین وو: خواهرت یونجی....زنده هست! و توی پایتخت هست!
شوگا: عمو معلوم هست چی داری میگی؟
شین وو: یونجی زنده هست! فقط باید پیداش کنی!
شوگا: خوب من چطوری خواهرم رو بین تمام مردم پایتخت باید پیدا کنم؟
شوگا: به وسیلهی گردنبندی که همراهته! به خاطر همین بود که همیشه سفارش میکردم گمش نکنی! که بدونی کی هستی!
نگاهی به گردنبند انداختم. از بچگی این رو گردنم مینداختم
شوگا: یعنی....اگه کسی گردنبندی شکل مال من داشته باشه...خواهر منه؟
شین وو: خوب دقیقا نمیتونم بگم آره. اما مطمئنم...کسی به خواهرت رو بهش سپردم....نذاشته گردنبندش از بین بره
شوگا: ..........
شین وو: هرچه زودتر خواهرت رو پیدا کن! ممکنه براش اتفاقی بیوفته!
شوگا: چشم....عمو
و بعد از خونه خارج شدم و رفتم
یعنی.....همهی این سال ها....خواهرم زنده مونده؟
خواهری که فکر میکردم خیلی وقته که....مرده!
معذرت میخوام انقدر کمه...
قول میدم همین امشب یه پارت دیگه واستون بذارم ببخشید♡
شین وو: خواهر تو....زنده هست!
شوگا: این یه شوخیه دیگه عمو؟
شین وو: خواهرت یونجی....زنده هست! و توی پایتخت هست!
شوگا: عمو معلوم هست چی داری میگی؟
شین وو: یونجی زنده هست! فقط باید پیداش کنی!
شوگا: خوب من چطوری خواهرم رو بین تمام مردم پایتخت باید پیدا کنم؟
شوگا: به وسیلهی گردنبندی که همراهته! به خاطر همین بود که همیشه سفارش میکردم گمش نکنی! که بدونی کی هستی!
نگاهی به گردنبند انداختم. از بچگی این رو گردنم مینداختم
شوگا: یعنی....اگه کسی گردنبندی شکل مال من داشته باشه...خواهر منه؟
شین وو: خوب دقیقا نمیتونم بگم آره. اما مطمئنم...کسی به خواهرت رو بهش سپردم....نذاشته گردنبندش از بین بره
شوگا: ..........
شین وو: هرچه زودتر خواهرت رو پیدا کن! ممکنه براش اتفاقی بیوفته!
شوگا: چشم....عمو
و بعد از خونه خارج شدم و رفتم
یعنی.....همهی این سال ها....خواهرم زنده مونده؟
خواهری که فکر میکردم خیلی وقته که....مرده!
معذرت میخوام انقدر کمه...
قول میدم همین امشب یه پارت دیگه واستون بذارم ببخشید♡
۱.۳k
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.