𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 پارت ۲۵
از جای ماشین برگشتم و رفتم پیش بچه ها
رادوین=خب میخواین دیگه چیکنار کنین؟چون به نطر میرسه شما تازه اومدین
ا.ت=اره و فقط دوتا وسیله ی پشم ریزون سوار شدیم😑
رادوین=چی😂😂😂
میسو=تونل وحشت
فاطی=و ترن هوایی
ا.ت=بله خود داوطلب هاشون هم اعتراف کردن منم که گفتم بریم ماشین برقی😂مونده مطهره........ و تو
رادوین=او یس خب اول من بگم؟چون من خیلی دوست دارم اینجایی که میخوام برم
ا.ت=بگو
رادوین=بریم بازی سه بعدی
ا.ت=اووهههههههه من خیلی دوست دارم بریم ولی پنج نفریم که یکی میمونه
فاطی=من از تفنگ و این چرت و پرتا بدم میاد خودتون برین من اینجا میلمبونم
ا.ت=باشه تو فقط بلمبون😂
رفتیم و عینک مخصوص رو گذاشتیم منو رادوین باهم میسو و مطی باهم خیلی خفن بود انقد حال داد که چند بار بازی کردیم یه جورایی مثل واقعیت مجازی بود انگار واقعا میزدم رادوین رو میکشتم😅
بعد از اون به پیشنهاد مطی رفتیم این بازی هایی که با چند تا توپ باید بزنی لیوان هارو بشکونی هممون یکبار بازی کردیم اما هیچ کس نتونست جز.........................
ممنننننننننننننن
بهم یه جایزه داد اونم عروسک بزرگ گوگولی عروسک آرجی بود ببعی😅😍
(عروسک جین توی bt21 دیگه خودتون باید بدونین اگه ارمی هستین واقعا)
خیلی بهمون خوش گذشت من اون لیوان هارو دوبار انجام دادم هر دو بار هم تونستم و دوتا عروسک گرفتم یکی شو میدم مینا
با رادوین نشسته بودیم یخت در بهشت پرتغالی میخوردیم دخترا رفته بودن بازی
ساعت رو نگاه کردم ۷ بود هنوز ۱ و ۳۰ ساعت وقت داشتیم
ا.ت=رادوین
یه قورت از یخت در بهشتشو خورد و جواب داد
رادوین=هوم
ا.ت=میگم اون روز با اون همه عجله کجا میرفتی که خوردی به من؟
رادوین=میرفتم پیش دوست دخترم
ا.ت=-_- =/
رادوین=شوخی کردم باو😂مامانم از پله ها افتاده بود پاش شکسته بود داداشم زنگ زد گفت بیا مامان بیمارستانه منم نمیدونم چجوری دووییدم رفتم چون موتوری چیزی نداشتم بعد که تو از مغازه در شدی و خوردی به من
ا.ت=اوه شعت متاسفم الان حالشون خوبه
رادوین=اره خوبه گچ گرفتن باید هفته بعدی ببریم بازش کنن
ا.ت=خیلی بده ادم نگران مامانش بشه یا یهویی براش اتفاقی بیوفته
رادوین=اره تا حالا تجربش کردی؟
ا.ت=من مامانم مرده:(💔
رادوین=شعت نباید میپرسیدم ببخشید
ا.ت=نه بابا چرا معدرت میخوای مرگ حقه ولی همییشه میگم کاش منم تو اون تصادف میمردم
رادوین=یاااا اگه میمردی بعد من اولین حقوقمو باید برای یه دختر دیگه خرج میکردم
ا.ت=راست میگی ها😂😑
دستم رو میز بود که یهو رادیون دستشو اتفاقی گداشت رو دستم برگشتم تو چشماش نگاه کردم انگاه اتصالی کردن چشمام به چشاش یهو دخترا صدامون کردن و رادوین سریع دستشو برداشت
میسو=عام میگما بیاین بریم یه بازی بکنیم
رادوین=برین شما من..........
رادوین=خب میخواین دیگه چیکنار کنین؟چون به نطر میرسه شما تازه اومدین
ا.ت=اره و فقط دوتا وسیله ی پشم ریزون سوار شدیم😑
رادوین=چی😂😂😂
میسو=تونل وحشت
فاطی=و ترن هوایی
ا.ت=بله خود داوطلب هاشون هم اعتراف کردن منم که گفتم بریم ماشین برقی😂مونده مطهره........ و تو
رادوین=او یس خب اول من بگم؟چون من خیلی دوست دارم اینجایی که میخوام برم
ا.ت=بگو
رادوین=بریم بازی سه بعدی
ا.ت=اووهههههههه من خیلی دوست دارم بریم ولی پنج نفریم که یکی میمونه
فاطی=من از تفنگ و این چرت و پرتا بدم میاد خودتون برین من اینجا میلمبونم
ا.ت=باشه تو فقط بلمبون😂
رفتیم و عینک مخصوص رو گذاشتیم منو رادوین باهم میسو و مطی باهم خیلی خفن بود انقد حال داد که چند بار بازی کردیم یه جورایی مثل واقعیت مجازی بود انگار واقعا میزدم رادوین رو میکشتم😅
بعد از اون به پیشنهاد مطی رفتیم این بازی هایی که با چند تا توپ باید بزنی لیوان هارو بشکونی هممون یکبار بازی کردیم اما هیچ کس نتونست جز.........................
ممنننننننننننننن
بهم یه جایزه داد اونم عروسک بزرگ گوگولی عروسک آرجی بود ببعی😅😍
(عروسک جین توی bt21 دیگه خودتون باید بدونین اگه ارمی هستین واقعا)
خیلی بهمون خوش گذشت من اون لیوان هارو دوبار انجام دادم هر دو بار هم تونستم و دوتا عروسک گرفتم یکی شو میدم مینا
با رادوین نشسته بودیم یخت در بهشت پرتغالی میخوردیم دخترا رفته بودن بازی
ساعت رو نگاه کردم ۷ بود هنوز ۱ و ۳۰ ساعت وقت داشتیم
ا.ت=رادوین
یه قورت از یخت در بهشتشو خورد و جواب داد
رادوین=هوم
ا.ت=میگم اون روز با اون همه عجله کجا میرفتی که خوردی به من؟
رادوین=میرفتم پیش دوست دخترم
ا.ت=-_- =/
رادوین=شوخی کردم باو😂مامانم از پله ها افتاده بود پاش شکسته بود داداشم زنگ زد گفت بیا مامان بیمارستانه منم نمیدونم چجوری دووییدم رفتم چون موتوری چیزی نداشتم بعد که تو از مغازه در شدی و خوردی به من
ا.ت=اوه شعت متاسفم الان حالشون خوبه
رادوین=اره خوبه گچ گرفتن باید هفته بعدی ببریم بازش کنن
ا.ت=خیلی بده ادم نگران مامانش بشه یا یهویی براش اتفاقی بیوفته
رادوین=اره تا حالا تجربش کردی؟
ا.ت=من مامانم مرده:(💔
رادوین=شعت نباید میپرسیدم ببخشید
ا.ت=نه بابا چرا معدرت میخوای مرگ حقه ولی همییشه میگم کاش منم تو اون تصادف میمردم
رادوین=یاااا اگه میمردی بعد من اولین حقوقمو باید برای یه دختر دیگه خرج میکردم
ا.ت=راست میگی ها😂😑
دستم رو میز بود که یهو رادیون دستشو اتفاقی گداشت رو دستم برگشتم تو چشماش نگاه کردم انگاه اتصالی کردن چشمام به چشاش یهو دخترا صدامون کردن و رادوین سریع دستشو برداشت
میسو=عام میگما بیاین بریم یه بازی بکنیم
رادوین=برین شما من..........
۱۰.۸k
۱۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.