ارباب من
p10
ویو ات
رسیدیم شرکت خیلی خوشحال بودم بالاخره میتوانستم بعد از چند هفته داداشم و ببینم
هوسوک: سلام تهیونگ
سلام ات
ات: داداشییییییییییییی دلم برات تنگ شده بود(ذوق)
هوسوک: باشه باشه
اوه راستی میخواهم نامزدمو بهت معرفی کنم
ات:چی نامزدت(با تعجب)
هوسوک: اوهم
پارک سوئا
سوئا عزیزم بیا
سوئا:اومدم عزیزم
او سلام شما
ات:خاک تو سرت منو بهش معرفی نکردی
سوئا:درست حرف بزن (اخم)
ات: خفه
هوسوک:بسه بسه دعوا نکنین
سوئا ایشون..
ات:اصلا دلم نمیخواد داداشم و با این زنه باشه
سوئا: درست حرف بزن خواهر شوهر
جیمین: اینجا چخبره
ته:ولش کن بیا بریم ات داره را نامزد هوسوک دعوا میکنه
جیمین: با سوئا
ته: از کجا میدونی
جیمین:سوئا خواهرمه
ات:سلام جیمین
سوئا: داداشی این دختره هرزه منو میزنه
ات:ته من میرم خونه(با ناراحتی و بغض)
ته: باشه سوئا توهم اخراجی
سوئا: به من چه
ات:ولش کن من دلم میخوام با ایو برم بیرون
ایو: اتتتتتتتتتتتتت ش
ات:ایو تو اینجا چیکار میکنی
ایو: پیش کوک بودم
ته:
خ
م
ا
ر
ی
ویو ات
رسیدیم شرکت خیلی خوشحال بودم بالاخره میتوانستم بعد از چند هفته داداشم و ببینم
هوسوک: سلام تهیونگ
سلام ات
ات: داداشییییییییییییی دلم برات تنگ شده بود(ذوق)
هوسوک: باشه باشه
اوه راستی میخواهم نامزدمو بهت معرفی کنم
ات:چی نامزدت(با تعجب)
هوسوک: اوهم
پارک سوئا
سوئا عزیزم بیا
سوئا:اومدم عزیزم
او سلام شما
ات:خاک تو سرت منو بهش معرفی نکردی
سوئا:درست حرف بزن (اخم)
ات: خفه
هوسوک:بسه بسه دعوا نکنین
سوئا ایشون..
ات:اصلا دلم نمیخواد داداشم و با این زنه باشه
سوئا: درست حرف بزن خواهر شوهر
جیمین: اینجا چخبره
ته:ولش کن بیا بریم ات داره را نامزد هوسوک دعوا میکنه
جیمین: با سوئا
ته: از کجا میدونی
جیمین:سوئا خواهرمه
ات:سلام جیمین
سوئا: داداشی این دختره هرزه منو میزنه
ات:ته من میرم خونه(با ناراحتی و بغض)
ته: باشه سوئا توهم اخراجی
سوئا: به من چه
ات:ولش کن من دلم میخوام با ایو برم بیرون
ایو: اتتتتتتتتتتتتت ش
ات:ایو تو اینجا چیکار میکنی
ایو: پیش کوک بودم
ته:
خ
م
ا
ر
ی
۳.۰k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.