part 79
#part_79
#فراذ
تا بهشت هم نمیرم یهو جدی شدمو ولش کردم بی توجه به دهن بازش همونجور جدی گفتم
- بابا جمعش کن یه ساعته فاز رومانتیک گرفته واس من درضمن دیگه نمیای منت کشیااااا گفته باشم
همونجوری داشت نگام میکرد که یهو صدای خنده کتی جون کل خونه رو برداشت همینجوری میخندید و دست میزد اشکایی که به خاطر خندش اومده بودو پاک میکرد حالا من توکف اینم که کتی جون از کجا اومد خوبه راجب متین گاف ندادمااا وگرنه دیانا مو رو سرم نمیزاشت لبخند ژکوند زدمو فقط نگاشون کردم کتی جون خوب خنده هاشو کرد و اومد سمت من ب*ع*لم کرد
- واااای نیکا یه ساعته دارم نگاهت میکنم واقعا حق میدم ارسلان دیوونت باشه خیلی شیطونی دختر
منم همونجوری موندم فقط دستمو متقابلا گذاشتم دور کمرش چی بگم والا خلاصه کتی جونم کلی دستمون انداخت و اوسگلمون کرد دیگه داشت گریم میگرفت که رفت نشست پای همون مجلش خدایی این کتی جونم کودک درونش فعاله هاااا ماشالا دیانا با غضب نگام می کرد
- تو ادم نمیشی نه ؟
- ادم بشم که تو تنها بشی نه؟
خواست بزنه تو سرم که سریع پیشگیری کردم
- خودت گفتی جوابتو دادم دیگه
قشنگ از چشماش معلوم بود دلش میخواد الان گازم بگیره ولی خوب چیزی نگفت منم دیدم مثکه کسی نیست دستشو گرفتمو کشوندمش سمت میز
- بیا برسیم به کارامون کوزت جونم چرا خودتو ناراحت میکنی ؟
- کوفت ساعت دو و نیمه هااا
- خوب باشه کارتو بکن بهونه هم نیار واس منااااا ولی خدایی زود نگذشت یکم ؟
فقط نگام کرد که گفتم
- خو چیه لابد نگذشته دیگهههه
دستمالمو برداشتمو خم شدم زیر میزو نگاه کردم اوه چه لکایی معلوم نیست به خودشون غذا دادن یا به زمین حالت چهار زانو رفتم زیر میز و شروع کردم به تمیز کردن که یهو احساس کردم یکی نشست رو کمرم قشنگ کپ کردم زانوهام درد گرفتن اومدم تکون بخورم دیدم نمیشه یهو دیانا صداش اومد که داشت میخندید و میگفت
-پیتیکو پیتیکو
ای ناکسسسس جیغ زدم
- دیانااااا گم شو پایین خر گیر اوردی یا احساس سبک بودن بهت دست داده ؟؟کمرم شکسسسسست
#فراذ
تا بهشت هم نمیرم یهو جدی شدمو ولش کردم بی توجه به دهن بازش همونجور جدی گفتم
- بابا جمعش کن یه ساعته فاز رومانتیک گرفته واس من درضمن دیگه نمیای منت کشیااااا گفته باشم
همونجوری داشت نگام میکرد که یهو صدای خنده کتی جون کل خونه رو برداشت همینجوری میخندید و دست میزد اشکایی که به خاطر خندش اومده بودو پاک میکرد حالا من توکف اینم که کتی جون از کجا اومد خوبه راجب متین گاف ندادمااا وگرنه دیانا مو رو سرم نمیزاشت لبخند ژکوند زدمو فقط نگاشون کردم کتی جون خوب خنده هاشو کرد و اومد سمت من ب*ع*لم کرد
- واااای نیکا یه ساعته دارم نگاهت میکنم واقعا حق میدم ارسلان دیوونت باشه خیلی شیطونی دختر
منم همونجوری موندم فقط دستمو متقابلا گذاشتم دور کمرش چی بگم والا خلاصه کتی جونم کلی دستمون انداخت و اوسگلمون کرد دیگه داشت گریم میگرفت که رفت نشست پای همون مجلش خدایی این کتی جونم کودک درونش فعاله هاااا ماشالا دیانا با غضب نگام می کرد
- تو ادم نمیشی نه ؟
- ادم بشم که تو تنها بشی نه؟
خواست بزنه تو سرم که سریع پیشگیری کردم
- خودت گفتی جوابتو دادم دیگه
قشنگ از چشماش معلوم بود دلش میخواد الان گازم بگیره ولی خوب چیزی نگفت منم دیدم مثکه کسی نیست دستشو گرفتمو کشوندمش سمت میز
- بیا برسیم به کارامون کوزت جونم چرا خودتو ناراحت میکنی ؟
- کوفت ساعت دو و نیمه هااا
- خوب باشه کارتو بکن بهونه هم نیار واس منااااا ولی خدایی زود نگذشت یکم ؟
فقط نگام کرد که گفتم
- خو چیه لابد نگذشته دیگهههه
دستمالمو برداشتمو خم شدم زیر میزو نگاه کردم اوه چه لکایی معلوم نیست به خودشون غذا دادن یا به زمین حالت چهار زانو رفتم زیر میز و شروع کردم به تمیز کردن که یهو احساس کردم یکی نشست رو کمرم قشنگ کپ کردم زانوهام درد گرفتن اومدم تکون بخورم دیدم نمیشه یهو دیانا صداش اومد که داشت میخندید و میگفت
-پیتیکو پیتیکو
ای ناکسسسس جیغ زدم
- دیانااااا گم شو پایین خر گیر اوردی یا احساس سبک بودن بهت دست داده ؟؟کمرم شکسسسسست
۲.۵k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.