چند پارتی جیمین
ساعت ۱۰ بود که از خواب بیدار شدم.
حوصله هیچی رو نداشتم.
صبحانمو خوردمو روتین پوستیمو انجام دادم.
ساعت ۱۲ بود که پیتزایی که سفارش دادم بودم رو برام اوردن و شروع کردن به خوردن و دیدن سریال مورد علاقم.
ساعت ۵ بود که میا زنگ زد اون بهترین دوستمه
میا:سلاممم اتتتت
ات:سلام دختررر چیکارااا میکنیینییی
میا:ات
ات:بله
میا:بیا بریم بار
ات:نه تروخدا جیمین منو به ۴۱ قسمت نامساوی تقسیم میکنه.
میا:نه بابا همین یه باره
ات:ا..اوکی
ساعت ۸ قرار بود بریم و الان ساعت ۵ و نیم بود رفتم حموم یه دوش نیم ساعته گرفتم و موهامو خشک گردم و بعد ماسک صورتمو گذاشتم ساعت ۶و نیم بود رفتم جلوی میز ارایش و یه برق لب زدم و خط خش نازکی کشیدم و موهامو درست کردم و بعد یه لباس نه چندان باز پوشیدم
حوصله هیچی رو نداشتم.
صبحانمو خوردمو روتین پوستیمو انجام دادم.
ساعت ۱۲ بود که پیتزایی که سفارش دادم بودم رو برام اوردن و شروع کردن به خوردن و دیدن سریال مورد علاقم.
ساعت ۵ بود که میا زنگ زد اون بهترین دوستمه
میا:سلاممم اتتتت
ات:سلام دختررر چیکارااا میکنیینییی
میا:ات
ات:بله
میا:بیا بریم بار
ات:نه تروخدا جیمین منو به ۴۱ قسمت نامساوی تقسیم میکنه.
میا:نه بابا همین یه باره
ات:ا..اوکی
ساعت ۸ قرار بود بریم و الان ساعت ۵ و نیم بود رفتم حموم یه دوش نیم ساعته گرفتم و موهامو خشک گردم و بعد ماسک صورتمو گذاشتم ساعت ۶و نیم بود رفتم جلوی میز ارایش و یه برق لب زدم و خط خش نازکی کشیدم و موهامو درست کردم و بعد یه لباس نه چندان باز پوشیدم
۱۴.۹k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.