پارت 9( جونگ کوک قلدر مدرسمونه)
خب دیگه به نظرم داستان داره جالب میشه لطفا لایک کنید خوشکلای من 🍷💗🔥
اعع راستی عکس سولا و لینا و بیونگ هی رو هم گذاشتم توی پیجم برید ببینیدشون 🔥😎
اسلاید دوم رو ببینید بانی کیوت با 🥂
دیگه برید داستان رو بخونید :
کوک : (به پسره میگه) در ضمن همه چیز های مربوط به ا/ت به من هم مربوط میشه اکی؟
پسره : ( با دهن خونی) اون وقت چرااا؟ ههه! اون که هیچ علاقه ای نسبت به تو نشون نمیده
کوک : چون ا/ت دوست دختر منه
ا/ت : هااااا؟
کوک اینو میگه و دور کمر ا/ت رو میگیره و میکشتش سمت خودش و شروع میکنه به بوسیدنش
ا/ت اول یکم غافلگیر میشه ولی از اونجایی که خیلی مست بوده دستش رو میندازه دور گردن کوک و همراهیش میکنه چشم هاشون رو میبندن، کوک درحالی که ا/ت رو میبوسید اروم میشینه روی کانابه و ا/ت رو هم میشونه روی پاهاش و به کارشون ادامه میدن
اون پسره هم با دیدن این صحنه عصبی میشه و میبینه کاری از دستش بر نمیاد به دوست هاش اشاره میکنه و گورشون رو گم میکنن
کوک دلش نمیومد از ا/ت جدا شه و با ولع لب هاش رو مک میزد بعد لز جندین مین اروم از لب هاش جدا شد داشت گردنش رو بو میکرد
با بر خورد نفس هاش به گردن ا/ت اون رو دیونه خودش میکرد سرش رو فرو برد و مک ارومی از گردن ا/ت زد که یهو به خودش اومد و تو دلش گفت : نه کوک اگه تو هم این کارو کنی اون وقت فرق تو با اون پسره عوضی چیه اروم از ا/ت فاصله گرفت
کوک :هعیی ا/ت میدونم مستی و ممکن فردا یادت نباشه ولی محض اطلاعت میگم که برای نجاتت از دست اون پسره این کار کردم پس با اون چشم های خمارت اینجوری بهم نگاه نکن
ا/ت از رو پای کوک به سختی بلند شد تلو تلو خورد و به سختی روبه روی کوک ایستاد
ا/ت : چرا همش باهام جوری رفتار میکنی که قلبم بلرزهه و بعدش هم نا امیدم میکنی تو دقیقا دنبال چی هستی یه لحظه مثل پارتنرم رفتار میکنی و لحظه بعدش هم مثل دشمن خونیم فاز تو چیه دقیقا؟
کوک: قل....قلبت رو..می... لرزونم؟!
ا/ت : ارهه همش کاری مکنی که وقتی کنارت هستم تپش قلب بگیرم و هیجان زده بشم ولی یهو میزنی تو ذوقم انگار که تکلیفت با خودت هم مشخص نیست!
کوک میترسید که به ا/ت ابراز علاقه کنه ولی اون بعدا بگه که از روی مستی این حرف ها رو بهت زده بودم پس هیچی نگفت و ترجیح داد تا وقتی که از احساس ا/ت مطمئنم نشده چیزی نگه
ا/ت یهو تلو تلو خورد و افتاد ولی کوک دور کمرش رو گرفت و نذاشت بیوفته
کوک : ا/ت فک کنم که خیلی مستی رفتارت دست خودت نیست بیا ببرمت خونه
ا/ت : فک کردی چی که من الان راه میوفتم دنبال یه لاشی میرم خونه اش
کوک ا/ت رو براید استایل بغل میکنه و میگه
کوک : هیششش بیبی ساکت نگفتم که بیا خونه من گفتم میرسونمت خونت!
ا/ت : ببین بازم داری انجامش میدی وقتی بهم میگی بیبی دلم میلزه
کوک : واقعا بیبی ( با پوزخند)
ا/ت : هوممم ددی ( اینو که گفت چشم هاش رو میبنده و تو بغل کوک میخوابه)
ویو کوک توی ذهنش
هااا ددی؟!
چرا وقتی اینو گفت اینقدر حس عجیب و جالبی بهم دست داد حس کردم که ا/ت فقط مال خود خودمه
حالا میفهمم منظورش از این که قلبش رو به لرزش انداختم چیه!!
رسیدم به ماشینم میخواستم ا/ت رو بذارم داخل که یهو یکی شونه ام رو گرفت
(زود لایک نید تا پارت بعد هم بذارم) 😈👀
اعع راستی عکس سولا و لینا و بیونگ هی رو هم گذاشتم توی پیجم برید ببینیدشون 🔥😎
اسلاید دوم رو ببینید بانی کیوت با 🥂
دیگه برید داستان رو بخونید :
کوک : (به پسره میگه) در ضمن همه چیز های مربوط به ا/ت به من هم مربوط میشه اکی؟
پسره : ( با دهن خونی) اون وقت چرااا؟ ههه! اون که هیچ علاقه ای نسبت به تو نشون نمیده
کوک : چون ا/ت دوست دختر منه
ا/ت : هااااا؟
کوک اینو میگه و دور کمر ا/ت رو میگیره و میکشتش سمت خودش و شروع میکنه به بوسیدنش
ا/ت اول یکم غافلگیر میشه ولی از اونجایی که خیلی مست بوده دستش رو میندازه دور گردن کوک و همراهیش میکنه چشم هاشون رو میبندن، کوک درحالی که ا/ت رو میبوسید اروم میشینه روی کانابه و ا/ت رو هم میشونه روی پاهاش و به کارشون ادامه میدن
اون پسره هم با دیدن این صحنه عصبی میشه و میبینه کاری از دستش بر نمیاد به دوست هاش اشاره میکنه و گورشون رو گم میکنن
کوک دلش نمیومد از ا/ت جدا شه و با ولع لب هاش رو مک میزد بعد لز جندین مین اروم از لب هاش جدا شد داشت گردنش رو بو میکرد
با بر خورد نفس هاش به گردن ا/ت اون رو دیونه خودش میکرد سرش رو فرو برد و مک ارومی از گردن ا/ت زد که یهو به خودش اومد و تو دلش گفت : نه کوک اگه تو هم این کارو کنی اون وقت فرق تو با اون پسره عوضی چیه اروم از ا/ت فاصله گرفت
کوک :هعیی ا/ت میدونم مستی و ممکن فردا یادت نباشه ولی محض اطلاعت میگم که برای نجاتت از دست اون پسره این کار کردم پس با اون چشم های خمارت اینجوری بهم نگاه نکن
ا/ت از رو پای کوک به سختی بلند شد تلو تلو خورد و به سختی روبه روی کوک ایستاد
ا/ت : چرا همش باهام جوری رفتار میکنی که قلبم بلرزهه و بعدش هم نا امیدم میکنی تو دقیقا دنبال چی هستی یه لحظه مثل پارتنرم رفتار میکنی و لحظه بعدش هم مثل دشمن خونیم فاز تو چیه دقیقا؟
کوک: قل....قلبت رو..می... لرزونم؟!
ا/ت : ارهه همش کاری مکنی که وقتی کنارت هستم تپش قلب بگیرم و هیجان زده بشم ولی یهو میزنی تو ذوقم انگار که تکلیفت با خودت هم مشخص نیست!
کوک میترسید که به ا/ت ابراز علاقه کنه ولی اون بعدا بگه که از روی مستی این حرف ها رو بهت زده بودم پس هیچی نگفت و ترجیح داد تا وقتی که از احساس ا/ت مطمئنم نشده چیزی نگه
ا/ت یهو تلو تلو خورد و افتاد ولی کوک دور کمرش رو گرفت و نذاشت بیوفته
کوک : ا/ت فک کنم که خیلی مستی رفتارت دست خودت نیست بیا ببرمت خونه
ا/ت : فک کردی چی که من الان راه میوفتم دنبال یه لاشی میرم خونه اش
کوک ا/ت رو براید استایل بغل میکنه و میگه
کوک : هیششش بیبی ساکت نگفتم که بیا خونه من گفتم میرسونمت خونت!
ا/ت : ببین بازم داری انجامش میدی وقتی بهم میگی بیبی دلم میلزه
کوک : واقعا بیبی ( با پوزخند)
ا/ت : هوممم ددی ( اینو که گفت چشم هاش رو میبنده و تو بغل کوک میخوابه)
ویو کوک توی ذهنش
هااا ددی؟!
چرا وقتی اینو گفت اینقدر حس عجیب و جالبی بهم دست داد حس کردم که ا/ت فقط مال خود خودمه
حالا میفهمم منظورش از این که قلبش رو به لرزش انداختم چیه!!
رسیدم به ماشینم میخواستم ا/ت رو بذارم داخل که یهو یکی شونه ام رو گرفت
(زود لایک نید تا پارت بعد هم بذارم) 😈👀
۳۹.۱k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.