احساس عاشقی🍷💋
#احساس_عاشقی🍷💋
#Part1۱
اونور
صبح از خواب بلند شدم رفتم حموم یه دوش ۵ دقیقه ای گرفتم و رفتم صبحونه اماده کردم
یازگی
از خواب بلند شدم و زیر دلم خیلی درد میکرد
یهو از جام بلند شدم که زیر دلم تیر کشید
یازگی:ايیییی
اونور:عشقم خوبی بریم بیمارستان
یازگی:خوبم خوبم
اونور:بدو بدو رفتم پایین براش مسکن اوردم و خورد
ببخشید عشقم دردت اومد
یازگی:نمیبخشم
اونور:عشقم چرا
دیشب با رضایت خودت اون کار رو کردم
یازگی:اگه میخوای ببخشمت....
اونور:آو یازگی خانوم من که از خدامه
اونوقت کی؟
یازگی:نمیدونم...خب پس برو بیرون تا من برم حموم بیام صبحونه بخوریم
اونور:چشم عشقم
از اتاق رفتم بیرون
یازگی
رفتم حموم اومدم موهامو خشک کردم و یه ارایش کیوت کردم
رفتم در کمد و باز کردم که دیدم اونور برام لباس گرفته
یکیشو برداشتم پوشیدم و رفتم پایین
اونور:بلاخره عشق خوشگلم اومد
یازگی:کی رفتی اونقدر لباس گرفتی؟
اونور:سفارش دادم
یازگی:خیلی ممنون
اونور:خواهش میکنم
بفرمایین
یازگی:رفتم نشستم پایه میز
که یهو یادم اومد ما مدرسه داریم
اونوررررررررر(با داد)
اونور:یا خدا چیشده خوبی تو؟
یازگی:مگه ما مدرسه نداریم؟
اونور:اع خوب شد گفتی
اصلا یادم نبود(خندیدم)
یازگی:چرا میخوندی
اونور:ولش کن دیگه حالا یه امروز رو نمیریم
یازگی:مامانم نگران میشه
اگه ییعت بفهمه چی
اونور:عشقم هیشکی نمیفهمه
بگو خونه ملیس بودم
یازگی:واستا به ملیس زنگ بزنم ببینم اونجام
چیز یعنی بگه که اونجا بودم
اونور:اره زنگ بزن بپرس من اونجا نیستم🤣🤣
یازگی:مر.گ نخند
اونور:اوک
ادامه دارد...🍷💋
اگه خوشت اومد لایک کن✨
#آسدور #آسیه #دوروک #سوسعم #عمر #سوسن #آیبر #برک #آیبیکه #یاستول #تولگا #یاسمین #سارپ #جانسو #ملیس_مینکاری #رجب_اوستا #ییعت_کوچاک #لیزگه_جومرت #سوبورجو_یازگی_جوشکون #اونور_سعید_یاران #خواهران_برادران #داستان_یک_شب #بوراک_دنیز#قصه_یک_شب #دریا_پینار_آک #وحشی #یامان_رویا #سیمای_بارلاس #هالیت_اوزگور_ساری #اصلاز
#Part1۱
اونور
صبح از خواب بلند شدم رفتم حموم یه دوش ۵ دقیقه ای گرفتم و رفتم صبحونه اماده کردم
یازگی
از خواب بلند شدم و زیر دلم خیلی درد میکرد
یهو از جام بلند شدم که زیر دلم تیر کشید
یازگی:ايیییی
اونور:عشقم خوبی بریم بیمارستان
یازگی:خوبم خوبم
اونور:بدو بدو رفتم پایین براش مسکن اوردم و خورد
ببخشید عشقم دردت اومد
یازگی:نمیبخشم
اونور:عشقم چرا
دیشب با رضایت خودت اون کار رو کردم
یازگی:اگه میخوای ببخشمت....
اونور:آو یازگی خانوم من که از خدامه
اونوقت کی؟
یازگی:نمیدونم...خب پس برو بیرون تا من برم حموم بیام صبحونه بخوریم
اونور:چشم عشقم
از اتاق رفتم بیرون
یازگی
رفتم حموم اومدم موهامو خشک کردم و یه ارایش کیوت کردم
رفتم در کمد و باز کردم که دیدم اونور برام لباس گرفته
یکیشو برداشتم پوشیدم و رفتم پایین
اونور:بلاخره عشق خوشگلم اومد
یازگی:کی رفتی اونقدر لباس گرفتی؟
اونور:سفارش دادم
یازگی:خیلی ممنون
اونور:خواهش میکنم
بفرمایین
یازگی:رفتم نشستم پایه میز
که یهو یادم اومد ما مدرسه داریم
اونوررررررررر(با داد)
اونور:یا خدا چیشده خوبی تو؟
یازگی:مگه ما مدرسه نداریم؟
اونور:اع خوب شد گفتی
اصلا یادم نبود(خندیدم)
یازگی:چرا میخوندی
اونور:ولش کن دیگه حالا یه امروز رو نمیریم
یازگی:مامانم نگران میشه
اگه ییعت بفهمه چی
اونور:عشقم هیشکی نمیفهمه
بگو خونه ملیس بودم
یازگی:واستا به ملیس زنگ بزنم ببینم اونجام
چیز یعنی بگه که اونجا بودم
اونور:اره زنگ بزن بپرس من اونجا نیستم🤣🤣
یازگی:مر.گ نخند
اونور:اوک
ادامه دارد...🍷💋
اگه خوشت اومد لایک کن✨
#آسدور #آسیه #دوروک #سوسعم #عمر #سوسن #آیبر #برک #آیبیکه #یاستول #تولگا #یاسمین #سارپ #جانسو #ملیس_مینکاری #رجب_اوستا #ییعت_کوچاک #لیزگه_جومرت #سوبورجو_یازگی_جوشکون #اونور_سعید_یاران #خواهران_برادران #داستان_یک_شب #بوراک_دنیز#قصه_یک_شب #دریا_پینار_آک #وحشی #یامان_رویا #سیمای_بارلاس #هالیت_اوزگور_ساری #اصلاز
۱۰.۹k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.