عشق فاجعه بار پارت ۶
از زبان تهیونگ: رسوندمش فروشگاه
ا/ت: خدافط تهیونگ: کجا؟ ا/ت : نکنه میخوای تا تو بام بیای تهیونگ: آره ا/ت: باشه ولی اگه پسررو دیدی دعوا را نمیندازیا تهیونگ:باشه جیسو: وای ا/ت این پسره کیه ؟ خاستگار ا/ت : آره منم خوشحال میشم بدونم از زبان ا/ت تهیونگ یهو خیلی غیرتی گفت : نامزدمه خاستگارم قشنگ معلوم بود میخواد تهیونگو خفه کنه همین کارم کرد تهیونگو هول داد افتاد زمین انقد زدش که دیگه نمیتونست مقاومت منم همش میکشیدمش یهو بهم نگا کرد من یه سیلی خوابوندم تو گوشش هولش دادم اونور تهیونگ داشت خون بالا مییاورد تمام سر و صورتش مثل آلبالو قرمز شده بود داشت تو خون غلت میزد سریع سوار ماشینش کردم بردمش بیمارستان داشت جون میداد که یه دفعه چشاش رفت خیلی هول کرده بودم انقد سریع رفتم که تو یه دقه رسیدیم بیمارستان [پرش زمانی]
رو یه صندلی نشسته بودمو گریه میکردم تاحالا واسه هیشکی انقد گریه نکرده بودم خیلی حس بدی داشتم اگه نمیذاشتم بیاد این اتفاق براش نمیافتاد یه دفه پرستار اومد سمتم سریع دویدم پیشش ا/ت : حالش خوبه؟ بهوش اومده؟ چی شده ؟
پرستار : آروم باشین خانم حالش خوبه فقط ضربه شدیدی خورده برای همین روی معدش فشار آورده این قرصارو بخوره خوب میشه
اینم پارت ۶ دیگه توان ندارم بخدا
( ・∀・)ノ
ا/ت: خدافط تهیونگ: کجا؟ ا/ت : نکنه میخوای تا تو بام بیای تهیونگ: آره ا/ت: باشه ولی اگه پسررو دیدی دعوا را نمیندازیا تهیونگ:باشه جیسو: وای ا/ت این پسره کیه ؟ خاستگار ا/ت : آره منم خوشحال میشم بدونم از زبان ا/ت تهیونگ یهو خیلی غیرتی گفت : نامزدمه خاستگارم قشنگ معلوم بود میخواد تهیونگو خفه کنه همین کارم کرد تهیونگو هول داد افتاد زمین انقد زدش که دیگه نمیتونست مقاومت منم همش میکشیدمش یهو بهم نگا کرد من یه سیلی خوابوندم تو گوشش هولش دادم اونور تهیونگ داشت خون بالا مییاورد تمام سر و صورتش مثل آلبالو قرمز شده بود داشت تو خون غلت میزد سریع سوار ماشینش کردم بردمش بیمارستان داشت جون میداد که یه دفعه چشاش رفت خیلی هول کرده بودم انقد سریع رفتم که تو یه دقه رسیدیم بیمارستان [پرش زمانی]
رو یه صندلی نشسته بودمو گریه میکردم تاحالا واسه هیشکی انقد گریه نکرده بودم خیلی حس بدی داشتم اگه نمیذاشتم بیاد این اتفاق براش نمیافتاد یه دفه پرستار اومد سمتم سریع دویدم پیشش ا/ت : حالش خوبه؟ بهوش اومده؟ چی شده ؟
پرستار : آروم باشین خانم حالش خوبه فقط ضربه شدیدی خورده برای همین روی معدش فشار آورده این قرصارو بخوره خوب میشه
اینم پارت ۶ دیگه توان ندارم بخدا
( ・∀・)ノ
۶.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.