عشق ارباب
پارت۳۲
ات :اوهوم منم مثل تو بودم با این تفاوت که من کنار اون تحقیر رای دوستام هم بهش اضافه شد آب شدن مامانم بهش اضافه شد اوممم به نظرم باید تو این مواقع قوی باشی چون تا بقیه ببینن میفهمن ضعیفی و ازت سواستفاده میکنن
پسره خنده ملیح: حتما خیلی درد کشیدی
ات:اوهوم الآنم همینجوریه
پسره:چرا
ات:چون این چیزایی که گفتم هنوز تموم نشده حالا اسمت چیه
پسره:کوک تو چی
ات:اسمم ات لی ات
پسره :اهااا چند سالته
ات:۱۶تو چی
پسره:هه یه سال تفاوت سنی داریم ۱۷
ات:چه جالب
ات:خوب من باید برم مامانم منتظره
کوک:باشه ولی فردا هم بیا همینجا
ات:اوومم باشه فعلا
کوک :فعلا
ویو کوک
دختر خیلی خوبی بود واقعا دوسش داشتم خوب بلد بود آدم درک کنه کاری که خیلیا یا حداقل آدمای دورواطراف من بلد نبودن رفتم دنبالش تا بفهمم کجا زندگی میکنه رفتم تا رسید به خونشون
ویو ات
رفتم خونه ولی با صحنه ای که مواجه شدم خوشکم زد...
ات :اوهوم منم مثل تو بودم با این تفاوت که من کنار اون تحقیر رای دوستام هم بهش اضافه شد آب شدن مامانم بهش اضافه شد اوممم به نظرم باید تو این مواقع قوی باشی چون تا بقیه ببینن میفهمن ضعیفی و ازت سواستفاده میکنن
پسره خنده ملیح: حتما خیلی درد کشیدی
ات:اوهوم الآنم همینجوریه
پسره:چرا
ات:چون این چیزایی که گفتم هنوز تموم نشده حالا اسمت چیه
پسره:کوک تو چی
ات:اسمم ات لی ات
پسره :اهااا چند سالته
ات:۱۶تو چی
پسره:هه یه سال تفاوت سنی داریم ۱۷
ات:چه جالب
ات:خوب من باید برم مامانم منتظره
کوک:باشه ولی فردا هم بیا همینجا
ات:اوومم باشه فعلا
کوک :فعلا
ویو کوک
دختر خیلی خوبی بود واقعا دوسش داشتم خوب بلد بود آدم درک کنه کاری که خیلیا یا حداقل آدمای دورواطراف من بلد نبودن رفتم دنبالش تا بفهمم کجا زندگی میکنه رفتم تا رسید به خونشون
ویو ات
رفتم خونه ولی با صحنه ای که مواجه شدم خوشکم زد...
۶.۹k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.