پارت ❻
پارت ❻
.
.
.
.
از دید راوی
چی شد ؟ کدوم نقشه؟ بیاید یکم برگردیم عقب ازون گفتو گوی دازای سان و اکوتاگوا
.
فلش بک
.
اکوتاگوا : دازای سان یه لحظه
و به دورتر از جمع اشاره کرد
( مکالمه ی دازای سان و اکوتاگوا )( اکوتاگوا + _ دازای-)
+ : دازای سان من یه نقشه دارم بیا اتسوشی رو بکشیم الکی من با بیش از 15 راشومون سوراخ سوراخش میکنم
- : میمیره اخه 15 تا راشومون مگه بدن اون بدبخت بی پدر چقدره
اکوتاگوا زیر چشمی به اتسوشی خیره شد
+: فکر همه چاشو کردم از محبت تانیزاکی کون استفاده میکنیم و مثلا من به اتسوشی 15 تا راشومون زدم ولی در واقع 6 تا راشومون برای کم کردن ضربان قلب ـش کافیه
- : اگه نبضشو بگیرن میفهمن زندست برای اونم از یه دستگاه کوچیک که ضربان قلبش رو نشون نمیده استفاده کنیم
+: درسته ولی اتسوشی نباید بدونه شما اول از اونا نبضشو بگیرن و اون دستگاه کوچیک رو توی یقش بزارید
- : و برای اینکه نمیره؟
+ : به یوسانو سان همه چیز رو میگیم ولی برای اینکه تابلو نباشه که میخوایم درمانش کنیم یوسانو سان توی اژانس میمونه من با راشومون سریع میرسونمش اژانس
دازای فقط سر تکون داد به نشانه ی تائید وبعد بلند گفت
-: یوسانو سانننننننن یه لحظه
پاین فلش بک
از دید اکوتاگوا
بدن بی جونش رو بغل کردم ( اسلاید دو ) با راشومون با نهایت سرعت راه افتادم به شهر کهرسیدم دیدم داره میلرزه خوب ما داشتیم سریع حرکت میکردیم طبیعی بود رفتم بالای بلند ترین ساختمون ( بعد بچم رو ازون بالا انداخت پایین و دازای تاییدش کرد پایان دستمم درد نکنه ✌😐 ) کتم رو در اوردم انداختم رو و دوباره بغلش کردم خواست حرکت کنم که یه باد ملایم اومد و باعث شد موهاش به صورتم بخوره خواستم اخم کنم که متوجه شدم موی کارامل میده کسی اینجا نبود پس اروم چشمام رو بستم و بو کشیدم ( اسلاید دو ) بعد سریع حرکت کردم تا برسم به یوسانو سان بخواتر اینکه کنم و در اورده بودم راشومون رنگش سفید شده بود ( اونایی که فصل 5 رو دیدن میدونن چرا)
( رسیدن به اژانس بعد درمان )
از دید اتسوشی
همه چیز رو بهم گفتن درمورد نقشه و این چور چیزا کت اکوتاگوا هنوز روم بود پس هم کشته بودنم هم نجاتم داده
یوسانو سان: من فقط تونستم کمی از جراحتهای راشومون رو درمان کنم ببخشید ازین بیشتر ازم چیزی برنمیاد
اتسوشی : اریگاتو یوسانو سان( ترجمه : ممنون یوسانو سان)
دستم شکست 🥺
.
.
.
.
از دید راوی
چی شد ؟ کدوم نقشه؟ بیاید یکم برگردیم عقب ازون گفتو گوی دازای سان و اکوتاگوا
.
فلش بک
.
اکوتاگوا : دازای سان یه لحظه
و به دورتر از جمع اشاره کرد
( مکالمه ی دازای سان و اکوتاگوا )( اکوتاگوا + _ دازای-)
+ : دازای سان من یه نقشه دارم بیا اتسوشی رو بکشیم الکی من با بیش از 15 راشومون سوراخ سوراخش میکنم
- : میمیره اخه 15 تا راشومون مگه بدن اون بدبخت بی پدر چقدره
اکوتاگوا زیر چشمی به اتسوشی خیره شد
+: فکر همه چاشو کردم از محبت تانیزاکی کون استفاده میکنیم و مثلا من به اتسوشی 15 تا راشومون زدم ولی در واقع 6 تا راشومون برای کم کردن ضربان قلب ـش کافیه
- : اگه نبضشو بگیرن میفهمن زندست برای اونم از یه دستگاه کوچیک که ضربان قلبش رو نشون نمیده استفاده کنیم
+: درسته ولی اتسوشی نباید بدونه شما اول از اونا نبضشو بگیرن و اون دستگاه کوچیک رو توی یقش بزارید
- : و برای اینکه نمیره؟
+ : به یوسانو سان همه چیز رو میگیم ولی برای اینکه تابلو نباشه که میخوایم درمانش کنیم یوسانو سان توی اژانس میمونه من با راشومون سریع میرسونمش اژانس
دازای فقط سر تکون داد به نشانه ی تائید وبعد بلند گفت
-: یوسانو سانننننننن یه لحظه
پاین فلش بک
از دید اکوتاگوا
بدن بی جونش رو بغل کردم ( اسلاید دو ) با راشومون با نهایت سرعت راه افتادم به شهر کهرسیدم دیدم داره میلرزه خوب ما داشتیم سریع حرکت میکردیم طبیعی بود رفتم بالای بلند ترین ساختمون ( بعد بچم رو ازون بالا انداخت پایین و دازای تاییدش کرد پایان دستمم درد نکنه ✌😐 ) کتم رو در اوردم انداختم رو و دوباره بغلش کردم خواست حرکت کنم که یه باد ملایم اومد و باعث شد موهاش به صورتم بخوره خواستم اخم کنم که متوجه شدم موی کارامل میده کسی اینجا نبود پس اروم چشمام رو بستم و بو کشیدم ( اسلاید دو ) بعد سریع حرکت کردم تا برسم به یوسانو سان بخواتر اینکه کنم و در اورده بودم راشومون رنگش سفید شده بود ( اونایی که فصل 5 رو دیدن میدونن چرا)
( رسیدن به اژانس بعد درمان )
از دید اتسوشی
همه چیز رو بهم گفتن درمورد نقشه و این چور چیزا کت اکوتاگوا هنوز روم بود پس هم کشته بودنم هم نجاتم داده
یوسانو سان: من فقط تونستم کمی از جراحتهای راشومون رو درمان کنم ببخشید ازین بیشتر ازم چیزی برنمیاد
اتسوشی : اریگاتو یوسانو سان( ترجمه : ممنون یوسانو سان)
دستم شکست 🥺
۳.۴k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.