ازدواج اجباری p ۵
رفتن و رسیدن به شهر بازی ملیسا انقدر خوشحال شد که انگار تاحالا به شهر بازی نرفته بود
جیمین:یا ابلفضل چرا انقدر بابات و پایین میپری
ملیسا:چون تاحالا تو عمرم با یکی شهر بازی نرفتم (یهو بگو کلا نرفتی عزیزم 🙂)
جیمین :واقعا یعنی تنهایی میرفتی
ملیسا:نه من کلا شهر بازی نیومدم فقط تعریفش رو شنیدم شنیدم که یک تونل وحشت داره خیلی هم ترسناکه میشه اونو بریم
جیمین:باشه بریم
جیمین ملیسا رو براید استایل بغل کرد و با هم وارد تونل وحشت شدن
ملیسا:موچی یه وقت نترسم
جیمین:نه ترس عزیزم من اینجام
ویو ملیسا💖✝
رفتیم داخل انقدر تاریک بود که من همون لحظه ترسیدم و به جیمین گفتم که نترسم گفتش نترس و منو گزاشت زمین دستش رو انقدرمحکم گرفتم که گفت
جیمین:اخ چرا انقدر محکم گرفتی هنوز که یک قدم هم نرفتیم جلو
ملیسا:اخه میترسم
جیمین با این حرف ملیسا خندید
جیمین:خب اگر میترسی برات اهنگ میخونم
ملیسا وقتی که جیمین بهش گفت برات اهنگ میخونم ترسش ریخت
ویو ملیسا💖✝
وقتی رفتیم جلو جیمین انقدر صداش بلند بود که نفهمیدم که اون مردی که نقاب ترسناک رو صورتش بود از کنارم رد شد وقتی اومدیم بیرون
جیمین منو بغل کرد و گفت
جیمین: نترسیدی که عزیزم
ملیسا:انقدر بلند خوندی مهو صدات شدم نفهمیدم اونجا چی دیدم
جیمین با حرف ملیسا خندید و گفت
جیمین:خب بسقوط ازاد
ملیسا:باشه بریم
ویو ملیسا💖✝
رفتیم تو سقوط ازاد باید دو نفره سوار میشدیم من خیلی استرس داشتم و وقتی پریدیم انگار داشتم پرواز میکردم انقدر خوب بود که باورم نمیشد ولی اون بالا جیمین بهم گفت
جیمین:یه چیزی بگم همین الان انجام میدی
ملیسا:بگو شاید انجام دادم
جیمین :از این بالا داد بزن عشقم عاشقتم بعد بپر
ملیسا:باشه
ویو ملیسا💖✝
من واقعا داد زدم{جیمین شی، پارک جیمین من عاشقتم و عاشقت خواهم بود}و جیمین میخندید
وقتی اومدیم پایین همه ی مردم برای من دست زدن من از جیمین پرسیدم که چرا دارن دست میزنن
جیمین:بخواطر اینکه تو خیلی شجاعی
ملیسا با حرف جیمین پرید بغلش و بوسش( فکر نکنید که از لبش بوسش کرد نه از لپش بوسش کرد منحرفان🙃)
ادامه دارد.. . .. . .
اسکی ممنوع ❌
جیمین:یا ابلفضل چرا انقدر بابات و پایین میپری
ملیسا:چون تاحالا تو عمرم با یکی شهر بازی نرفتم (یهو بگو کلا نرفتی عزیزم 🙂)
جیمین :واقعا یعنی تنهایی میرفتی
ملیسا:نه من کلا شهر بازی نیومدم فقط تعریفش رو شنیدم شنیدم که یک تونل وحشت داره خیلی هم ترسناکه میشه اونو بریم
جیمین:باشه بریم
جیمین ملیسا رو براید استایل بغل کرد و با هم وارد تونل وحشت شدن
ملیسا:موچی یه وقت نترسم
جیمین:نه ترس عزیزم من اینجام
ویو ملیسا💖✝
رفتیم داخل انقدر تاریک بود که من همون لحظه ترسیدم و به جیمین گفتم که نترسم گفتش نترس و منو گزاشت زمین دستش رو انقدرمحکم گرفتم که گفت
جیمین:اخ چرا انقدر محکم گرفتی هنوز که یک قدم هم نرفتیم جلو
ملیسا:اخه میترسم
جیمین با این حرف ملیسا خندید
جیمین:خب اگر میترسی برات اهنگ میخونم
ملیسا وقتی که جیمین بهش گفت برات اهنگ میخونم ترسش ریخت
ویو ملیسا💖✝
وقتی رفتیم جلو جیمین انقدر صداش بلند بود که نفهمیدم که اون مردی که نقاب ترسناک رو صورتش بود از کنارم رد شد وقتی اومدیم بیرون
جیمین منو بغل کرد و گفت
جیمین: نترسیدی که عزیزم
ملیسا:انقدر بلند خوندی مهو صدات شدم نفهمیدم اونجا چی دیدم
جیمین با حرف ملیسا خندید و گفت
جیمین:خب بسقوط ازاد
ملیسا:باشه بریم
ویو ملیسا💖✝
رفتیم تو سقوط ازاد باید دو نفره سوار میشدیم من خیلی استرس داشتم و وقتی پریدیم انگار داشتم پرواز میکردم انقدر خوب بود که باورم نمیشد ولی اون بالا جیمین بهم گفت
جیمین:یه چیزی بگم همین الان انجام میدی
ملیسا:بگو شاید انجام دادم
جیمین :از این بالا داد بزن عشقم عاشقتم بعد بپر
ملیسا:باشه
ویو ملیسا💖✝
من واقعا داد زدم{جیمین شی، پارک جیمین من عاشقتم و عاشقت خواهم بود}و جیمین میخندید
وقتی اومدیم پایین همه ی مردم برای من دست زدن من از جیمین پرسیدم که چرا دارن دست میزنن
جیمین:بخواطر اینکه تو خیلی شجاعی
ملیسا با حرف جیمین پرید بغلش و بوسش( فکر نکنید که از لبش بوسش کرد نه از لپش بوسش کرد منحرفان🙃)
ادامه دارد.. . .. . .
اسکی ممنوع ❌
۷.۱k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.