ادامه پارت بیست😁💙💛
نیکا:خب تو درو باز نکردی اونکه خواسته رو در رو بگه حرفاشو
من:همه چی رو بهت گفت نه؟
نیکا:بعله
+من کار ندارم همینی که هس
_لجباز
تا وقتی که خواستیم ناهار بخوریم حرفی بینمون زده نشد
نیکا:دیا پاشو بیا ناهار
من:اومدم
نشستم سر میز
نیکا:راستی یادم رف بهت بگم برا تولد ممد قراره که سوپرایزش کنیم واسه همین میخوایم بریم شمال
من:اوکی کی میخوایم بریم؟
_تا فردا باید وسیله ها رو جمع کنیم
+هعییییی اینجوری که نمیشههه من کلی کار دارمممم
_خب انجام بده هنوز خیلی وقت داری که
+هنوز کادو هم نگرفتممم راسی تو چی گرفتی براش
_من یه هودی ابی گرفتم براش
+خو من چی بگیرممم ای خداااا
_حالا انقد غر نزن فعلا غزاتو بخور بعد یه کاریش میکینم
ناهارو خوردیم و شرو کردیم به جمع کردن چمدون نیکا
بعد تموم شدن کارهای نیکا قرار شد که باهم بریم خونه ما تا من وسایلامو جمع کنم و بعدش از اونجا بریم بازار تا ببینیم چی پیدا میکنم واسه ممد بخرم
راه افتادیم سمت خونه ما
رسیدیم خونه و وسایلمو جمع کردیم
به مامانمم گفتیم که مثه همیشه اجازه داد
حالا فقط مونده بریم واسه خرید کادو
ساعت ۸ بود که رفتیم بیرون واسه گرفتن کادو
تا ساعت ۱۰ گشتیم تا بلاخره یه یه پیرهن قرمز مشکی چهار خونه پیدا کردم به نظرم بهش میومد
خلاصه که پیرهن و خریدیم خواستیم برگردیم خونه نیکا که من گفتم:
+میگم نیکا من میرم خونه خودمون دیگه تو هم برو خونه خودت من فردا یه جوری با بچه ها هماهنگ میکنم بیان دنبالم
_چرا؟راحت نیسی اونجا
+چرت و پرت نگو دیگه میدونی که به خاطر اون نیس
_پس چرا نمیای؟
+نمدونم دلم میخواد تنها باشم فک کنم
_باشه هرجور راحتی
+راستی دستت درد نکنههه خعلی زحمت کشیدی از دیشب
_خب حالاااا به من تیکه میندازه انگار خودش آشپزی بلده
+همینی که هس
_برو برو مثه اینکه زیاد خوابیدی زده به سرت
+هی بکوبون تو سرم خواب امروزمو خب؟ همین امروز انقد خوابیدممم
_دیگه عزیزم چیزی که عوض داره گله داره
+به همین زودی تلافی کردی
_بعله من سرعت عملم بالاس
+اوهو
_بعله
+خو بسه دیگع هر چقد مزه پروندیم کاری نداری؟
_نه فقط
+فقط چی؟
_از کنار برو
+هار هار هار نمکدوننننن
_عهههههه چه جالبببب
+چی شدهههه
_شنیدی میگن عاشقا شبیه کسایی میشن که دوسشون دارن؟
+اره حالا چه ربطی داشت
_نفهمیدی ربطشو؟
+نه
_گفتی که (هار هار هار نمکدون) این جمله رو کی میگه؟
+وایی نیکا حالا من هی نمیخوام بهش فکر کنم تو یادم بیار
_خب باباااا بیا منو بخورررر
+خوردنی نیستی اخههه
_دیانااااا
+جوونممممم
_گمشو از جلو چشمممم
+با کمال میلللل
و یه بوس براش فرستادم و در رفتم
نمیدونم اگه یه روزی نیکا نباشه من باید چیکار کنم
نمیخوام حتی بهش فکر کنم....
ورق بزنید(:
جا نشد💔
من:همه چی رو بهت گفت نه؟
نیکا:بعله
+من کار ندارم همینی که هس
_لجباز
تا وقتی که خواستیم ناهار بخوریم حرفی بینمون زده نشد
نیکا:دیا پاشو بیا ناهار
من:اومدم
نشستم سر میز
نیکا:راستی یادم رف بهت بگم برا تولد ممد قراره که سوپرایزش کنیم واسه همین میخوایم بریم شمال
من:اوکی کی میخوایم بریم؟
_تا فردا باید وسیله ها رو جمع کنیم
+هعییییی اینجوری که نمیشههه من کلی کار دارمممم
_خب انجام بده هنوز خیلی وقت داری که
+هنوز کادو هم نگرفتممم راسی تو چی گرفتی براش
_من یه هودی ابی گرفتم براش
+خو من چی بگیرممم ای خداااا
_حالا انقد غر نزن فعلا غزاتو بخور بعد یه کاریش میکینم
ناهارو خوردیم و شرو کردیم به جمع کردن چمدون نیکا
بعد تموم شدن کارهای نیکا قرار شد که باهم بریم خونه ما تا من وسایلامو جمع کنم و بعدش از اونجا بریم بازار تا ببینیم چی پیدا میکنم واسه ممد بخرم
راه افتادیم سمت خونه ما
رسیدیم خونه و وسایلمو جمع کردیم
به مامانمم گفتیم که مثه همیشه اجازه داد
حالا فقط مونده بریم واسه خرید کادو
ساعت ۸ بود که رفتیم بیرون واسه گرفتن کادو
تا ساعت ۱۰ گشتیم تا بلاخره یه یه پیرهن قرمز مشکی چهار خونه پیدا کردم به نظرم بهش میومد
خلاصه که پیرهن و خریدیم خواستیم برگردیم خونه نیکا که من گفتم:
+میگم نیکا من میرم خونه خودمون دیگه تو هم برو خونه خودت من فردا یه جوری با بچه ها هماهنگ میکنم بیان دنبالم
_چرا؟راحت نیسی اونجا
+چرت و پرت نگو دیگه میدونی که به خاطر اون نیس
_پس چرا نمیای؟
+نمدونم دلم میخواد تنها باشم فک کنم
_باشه هرجور راحتی
+راستی دستت درد نکنههه خعلی زحمت کشیدی از دیشب
_خب حالاااا به من تیکه میندازه انگار خودش آشپزی بلده
+همینی که هس
_برو برو مثه اینکه زیاد خوابیدی زده به سرت
+هی بکوبون تو سرم خواب امروزمو خب؟ همین امروز انقد خوابیدممم
_دیگه عزیزم چیزی که عوض داره گله داره
+به همین زودی تلافی کردی
_بعله من سرعت عملم بالاس
+اوهو
_بعله
+خو بسه دیگع هر چقد مزه پروندیم کاری نداری؟
_نه فقط
+فقط چی؟
_از کنار برو
+هار هار هار نمکدوننننن
_عهههههه چه جالبببب
+چی شدهههه
_شنیدی میگن عاشقا شبیه کسایی میشن که دوسشون دارن؟
+اره حالا چه ربطی داشت
_نفهمیدی ربطشو؟
+نه
_گفتی که (هار هار هار نمکدون) این جمله رو کی میگه؟
+وایی نیکا حالا من هی نمیخوام بهش فکر کنم تو یادم بیار
_خب باباااا بیا منو بخورررر
+خوردنی نیستی اخههه
_دیانااااا
+جوونممممم
_گمشو از جلو چشمممم
+با کمال میلللل
و یه بوس براش فرستادم و در رفتم
نمیدونم اگه یه روزی نیکا نباشه من باید چیکار کنم
نمیخوام حتی بهش فکر کنم....
ورق بزنید(:
جا نشد💔
۱۴.۹k
۱۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.