سرطان .آبجي کوچيکه گفت : زودي يه آرزو کن ، زودي يه آرزو ک
سرطان .آبجي کوچيکه گفت : زودي يه آرزو کن ، زودي يه آرزو کن !!!آبجي بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد …آبجي کوچيکه گفت : چپ يا راست ؟ چپ يا راست ؟آبجي بزرگه گفت : م م م راست …آبجي کوچيکه گفت : درسته ، درسته ، آرزوت برآورده ميشه ، هورا … بعد دستشو دراز کرد و از زير چشم چپ آبجي مژه رو برداشت !آبجي بزرگه گفت : تو که از زير چشم چپ ورداشتي ؟!?!آبجي کوچيکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره … دستشو دراز کرد و يه مژه ديگه از زير چشم راست آبجي برداشت و گفت : ديدي ؟ آرزوت ميخواد برآورده شه ، ديدي ؟ حالا چي آرزو کردي ؟؟؟آبجي بزرگه گفت : آرزو کردم ديگه مژه هام نريزه …بغض عجيبي روي صورت هر سه تاشون نشست ؛ آبجي کوچيکه ، آبجي بزرگه و پرستار بخش شيمي درماني !)دعا کنید برای همه بیمارا مخصوصا سرطانی های چون خیلی از اونا از بچگی گرفتاره این بیماری لعنتی هستن خیلیاشون دوست دارن مثل من و شما بشینن بخندن با دوستانشون بیرون برن ولی...هروقت دارین دعا میکنید یه دعا هم واسه بیمارا بکنید که شاید یه دارویی چیزی پیدا شه که اونا هم بتونن مثل ما ها شادی کنند(
۱.۷k
۲۲ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.