𝑙𝑜𝑣𝑒 𝑦𝑜𝑢 𝑏𝑎𝑏𝑦 𝑏𝑜𝑦 𝑝𝑎𝑟𝑡 2
تهیونگ:کوک بیا
کوک :باشه
چند لحضه بعد-
تهیونگ:به دختره رو نده چون تو بیبی بوی منی
کوک:ولی خودت گفتی دوست پسرشی ددی
تهیونگ:نباید اون بفهمه تو باهام کاپ زدی
کوک:باشه
تهیونگ:خودتو سر سنگین نشون بده
کوک:اوکی ددی
تهیونگ:پیشش ددی هم نگو
کوک:باشه
کوک:ددی
تهیونگ:بله
کوک:من واقعا بهت نیاز دارم
تهیونگ :منم ولی الان نمیشه
کوک :باشه
لی هیون:چیشد
کوک:چیزی قرار بود بشه؟.
لی هیون:همم نه
تهیونگ :کوک بیا بریم
کوک:باشه ددی
لی هیون :چی
تهیونگ: ...
کوک:ببخشید..
تهیونگ:گمشو بیا سر کلاس
کوک:....
لی هیون: یعنی چی؟...
استاد:سلام به همگی
بچه ها: سلام
استاد :امروز زبان داریم خب کتاب رو در بیارید مسعله مهمی رو بگم
تهیونگ:استاد من حالم خوب نیست میرم بیرون
استاد:همین الان کلاس شروع شد
تهیونگ:....
استاد:برو
کوک:آیییی دلم
استاد:( ͡°_ʖ ͡°)
کوک:دلممم
استاد:برو
تهیونگ:برای چی اومدی
کوک:تهیونگ من واقعا بهت نیاز دارم
از دید تهیونگ:خودمم بهش نیاز داشتم ولی با گندی که زده بود اعصابم خورد بود دستشو گرفتم و کشوندم سمت اتاق استراحت و مطالعه
تهیونگ:بیبی بوی همکاری میکنی؟
کوک:آره حتما ددی
اسمات دوست نداری نخون**
از دید کوک: بوی عطر لباسش بیشتر منو تحریک میکرد دلم میخاست همیشه همینجوری باشه
پرتم کرد رو تخت و روم خیمه زد
صدای نفس های داغش گرمم میکرد
دستش رو تو لباسم فرو برد و کمرم رو نوازش میکرد آروم لبشو گذاشت رو لبم و مک میزد باهاش ادامه میدادم دستم رو تو موهای فرفریش فرو بردم و نوازش میکردم یه حس داغی رو روی گردنم حس میکردم گاز های محکمی روی گردنم میگرفت و مارک میزاشت دردم شروع شد و بازم لذت های تموم نشدنی سراغم اومد
تهیونگ:عاح واقعا بهت نیاز داشتم
کوک:همچنین
کوک:خون چیه رو گردنم ددی
تهیونگ:یه چیز عادی
با زبونش خون رو از رو گردنم پاک کرد دستش رو به آرومی گذاشت داخل شلوارم دیکم رو توی دستش گرفته بود و نوازش میکرد شلوارم رو از پام در آورد و دستش رو توم حرکت میداد عاح ناله هام شروع شده بود
لذت بخش ترین قسمت همینجا بود انگشت دوم وارد کار شد .....
فعلا تا پارت بعد
کوک :باشه
چند لحضه بعد-
تهیونگ:به دختره رو نده چون تو بیبی بوی منی
کوک:ولی خودت گفتی دوست پسرشی ددی
تهیونگ:نباید اون بفهمه تو باهام کاپ زدی
کوک:باشه
تهیونگ:خودتو سر سنگین نشون بده
کوک:اوکی ددی
تهیونگ:پیشش ددی هم نگو
کوک:باشه
کوک:ددی
تهیونگ:بله
کوک:من واقعا بهت نیاز دارم
تهیونگ :منم ولی الان نمیشه
کوک :باشه
لی هیون:چیشد
کوک:چیزی قرار بود بشه؟.
لی هیون:همم نه
تهیونگ :کوک بیا بریم
کوک:باشه ددی
لی هیون :چی
تهیونگ: ...
کوک:ببخشید..
تهیونگ:گمشو بیا سر کلاس
کوک:....
لی هیون: یعنی چی؟...
استاد:سلام به همگی
بچه ها: سلام
استاد :امروز زبان داریم خب کتاب رو در بیارید مسعله مهمی رو بگم
تهیونگ:استاد من حالم خوب نیست میرم بیرون
استاد:همین الان کلاس شروع شد
تهیونگ:....
استاد:برو
کوک:آیییی دلم
استاد:( ͡°_ʖ ͡°)
کوک:دلممم
استاد:برو
تهیونگ:برای چی اومدی
کوک:تهیونگ من واقعا بهت نیاز دارم
از دید تهیونگ:خودمم بهش نیاز داشتم ولی با گندی که زده بود اعصابم خورد بود دستشو گرفتم و کشوندم سمت اتاق استراحت و مطالعه
تهیونگ:بیبی بوی همکاری میکنی؟
کوک:آره حتما ددی
اسمات دوست نداری نخون**
از دید کوک: بوی عطر لباسش بیشتر منو تحریک میکرد دلم میخاست همیشه همینجوری باشه
پرتم کرد رو تخت و روم خیمه زد
صدای نفس های داغش گرمم میکرد
دستش رو تو لباسم فرو برد و کمرم رو نوازش میکرد آروم لبشو گذاشت رو لبم و مک میزد باهاش ادامه میدادم دستم رو تو موهای فرفریش فرو بردم و نوازش میکردم یه حس داغی رو روی گردنم حس میکردم گاز های محکمی روی گردنم میگرفت و مارک میزاشت دردم شروع شد و بازم لذت های تموم نشدنی سراغم اومد
تهیونگ:عاح واقعا بهت نیاز داشتم
کوک:همچنین
کوک:خون چیه رو گردنم ددی
تهیونگ:یه چیز عادی
با زبونش خون رو از رو گردنم پاک کرد دستش رو به آرومی گذاشت داخل شلوارم دیکم رو توی دستش گرفته بود و نوازش میکرد شلوارم رو از پام در آورد و دستش رو توم حرکت میداد عاح ناله هام شروع شده بود
لذت بخش ترین قسمت همینجا بود انگشت دوم وارد کار شد .....
فعلا تا پارت بعد
۲۵.۰k
۱۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.