فروختن پارت³↓
فروختن پارت³↓
-چیو
~پیشنهادتو قبول میکنم...ا/ت رو بهت میدم...ببین اگه مجبور نبودم اینکارو نمیکردم
ویو کوک
-مطمئن باش بهترین کار رو کردی
~ا/ت بیا اینجا
+چیشدع
~میدونی که ما برای عمل مادرت پول نداریم و این آقا میتونن کمکمون کنم
ویو ا/ت
بهش نگا کردم
+واقعا؟
~ارع اما...
+اما چی
-اما تو باید پیش من بمونی و بعد من پولو به بابات میدم
+وایسا یعنی داری منو میفروشی
~مجبورم حال مامانت بده...دوباره میای پیش خودم
+نمیخوام چیزی که فروخته میشه پس گرفته نمیشه و اینو بدون که من دیگه پدری ندارم
رو به پسره کردم و گفتم
+چقد بهش میدی؟
-⁷⁰⁰ وون
+هه پس فهمیدم ارزشم چقدره
~متاسفم
و رفتم سوار آسانسور شدم
ویو کوک
~فقط من به این پول احتیاج دارم همچیو امشب تموم کن
+هر چه زودتر بهتر و پول تا چند دقیقه دیگه بهت میرسه
سوار آسانسور شدم و رفتم پایین که دیدم ا/ت رفته روی صندلی توی محوطه نشسته...رفتم پیشش
-نگران نباش ... حالا بیا بریم
ویو ا/ت
دستمو گرفت و سوار ماشین شدیم
-حرکت کن
راننده:چشم
+میتونم مامانمو ببینم؟
-معلومه که میتونی
+...ممنون
-فقط چند تا قانون هست ¹بدون اجازه من بیرون نمیری²اگه تلاش کنی فرار کنی تنبیه میشی³وقتی بهت نزدیک میشم ازم دور میشی بدم میاد پس تنبیه میشی
+تنبیه؟!...هه مگه من زندانتیم که تنبیه بشم؟!
-نگران نباش همه چی درست میشه و حال مامانت هم خوب میشه
+امیدوارم...تو راه همش تو فکر مامانم بودم و وقتی رسیدیم دستمو گرفت و کمک کرد پیاده شم...
خونش هم خیلی بزرگ بود هم زیبا
+میگم خونت خیلی خوشگله
-عا عا اشتباه نکن خونه ما از این به بعد خونه ماعه
+با این حرفش خیالم یه کوچولو راحت شد
-خب میتونی یه اتاق جدا داشته باشی ولی خب لطفاااا تو اتاق من بمون بقیه اتاقا به بزرگی و خوبی مال من نیستن
+اممم...باشه
با اینکه دلم نمیخواست اما اون پول داده بود تا مامانم خوب شه و در عوض من پیشش بمونم
-خوبه
رفتیم تو و درو باز کرد...واو اتاقش خیلی بزرگ بود به اندازه کل خونه ما میشد😂
-خب بهتره یکم استراحت کنیم
+میتونم یه دوش بگیرم؟!
-اوم...حتما(چه اتفاق هایی که قرار بود بیفته گفتین نه😑😐)
+کوماو(ممنون)
-حوله تمیز توی کمد هست....
ویو کوک
روی تخت دراز کشیدم....هوفف بلخرع مال من شد...چشمام داشت گرم میشد که سارا اومد بیرون
+میشه نگا نکنی؟
-نچ
+یاا
-خیلی خب
ویو ا/ت
لباسامو عوض کردم و رو تخت کنارش نشستم
+میتونم اسمتو بپرسم
-اها من جانگ کوک م میتونی کوکی صدام کنی
+باش
-چیو
~پیشنهادتو قبول میکنم...ا/ت رو بهت میدم...ببین اگه مجبور نبودم اینکارو نمیکردم
ویو کوک
-مطمئن باش بهترین کار رو کردی
~ا/ت بیا اینجا
+چیشدع
~میدونی که ما برای عمل مادرت پول نداریم و این آقا میتونن کمکمون کنم
ویو ا/ت
بهش نگا کردم
+واقعا؟
~ارع اما...
+اما چی
-اما تو باید پیش من بمونی و بعد من پولو به بابات میدم
+وایسا یعنی داری منو میفروشی
~مجبورم حال مامانت بده...دوباره میای پیش خودم
+نمیخوام چیزی که فروخته میشه پس گرفته نمیشه و اینو بدون که من دیگه پدری ندارم
رو به پسره کردم و گفتم
+چقد بهش میدی؟
-⁷⁰⁰ وون
+هه پس فهمیدم ارزشم چقدره
~متاسفم
و رفتم سوار آسانسور شدم
ویو کوک
~فقط من به این پول احتیاج دارم همچیو امشب تموم کن
+هر چه زودتر بهتر و پول تا چند دقیقه دیگه بهت میرسه
سوار آسانسور شدم و رفتم پایین که دیدم ا/ت رفته روی صندلی توی محوطه نشسته...رفتم پیشش
-نگران نباش ... حالا بیا بریم
ویو ا/ت
دستمو گرفت و سوار ماشین شدیم
-حرکت کن
راننده:چشم
+میتونم مامانمو ببینم؟
-معلومه که میتونی
+...ممنون
-فقط چند تا قانون هست ¹بدون اجازه من بیرون نمیری²اگه تلاش کنی فرار کنی تنبیه میشی³وقتی بهت نزدیک میشم ازم دور میشی بدم میاد پس تنبیه میشی
+تنبیه؟!...هه مگه من زندانتیم که تنبیه بشم؟!
-نگران نباش همه چی درست میشه و حال مامانت هم خوب میشه
+امیدوارم...تو راه همش تو فکر مامانم بودم و وقتی رسیدیم دستمو گرفت و کمک کرد پیاده شم...
خونش هم خیلی بزرگ بود هم زیبا
+میگم خونت خیلی خوشگله
-عا عا اشتباه نکن خونه ما از این به بعد خونه ماعه
+با این حرفش خیالم یه کوچولو راحت شد
-خب میتونی یه اتاق جدا داشته باشی ولی خب لطفاااا تو اتاق من بمون بقیه اتاقا به بزرگی و خوبی مال من نیستن
+اممم...باشه
با اینکه دلم نمیخواست اما اون پول داده بود تا مامانم خوب شه و در عوض من پیشش بمونم
-خوبه
رفتیم تو و درو باز کرد...واو اتاقش خیلی بزرگ بود به اندازه کل خونه ما میشد😂
-خب بهتره یکم استراحت کنیم
+میتونم یه دوش بگیرم؟!
-اوم...حتما(چه اتفاق هایی که قرار بود بیفته گفتین نه😑😐)
+کوماو(ممنون)
-حوله تمیز توی کمد هست....
ویو کوک
روی تخت دراز کشیدم....هوفف بلخرع مال من شد...چشمام داشت گرم میشد که سارا اومد بیرون
+میشه نگا نکنی؟
-نچ
+یاا
-خیلی خب
ویو ا/ت
لباسامو عوض کردم و رو تخت کنارش نشستم
+میتونم اسمتو بپرسم
-اها من جانگ کوک م میتونی کوکی صدام کنی
+باش
۴.۶k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.