(عشق سرد )پارت3
جانگکوک:
قد:۱۷۸
وزن:۶۸
سایزکفش:۴۲و۴۱
علایقب.... اصلأ من چرا باید اینارو برای تو توضیح بدم؟؟!!
ا.ت:چون اگه نگی زنت نمیشم
جانگکوک:من ازت نظر نخواستم تو مجبوری بامن ازدواج کنی
ا.ت:وقتی اینو گفت سینم تیر کشید دستمو گذاشتم روی سینم و ماساژش دادم تا خوب شه که جیمین گفت:
حالت خوبه؟؟
گفتم:آره خوبم چیزی نیست نگران نباش
جانگکوک:اهم اهم ...هیونگ ببخشید زنمه ها (با حالت عصبی)
جیمین:اووو ...آقا غیرتی شد باشه بابا برای خودت
جانگکوک:چی ....میگی بابا ایشش
ا.ت:که بلند داد زدم :
بسته
من...قرار نیست زن کسی بشم
من همش ۱۷سالمه
دست از سرم بردارین وبعدش به سمت در دویدم و بازش کردم و دویدم سمت پله اوناهم داشتن دمبالم میومدن
که ....
پام به پله گیر کرد
و قل قل خوران از پله اومدم پایین و ری رو یه چیز نرم فرود اومدم چشمام رو باز کردم دیدم که پسر با یه کت خردلی و شلوار مشکی منم افتاده بودم روش یعنی یه جوری روش دراز کشیده بودم
قلبم داشت میومد تو دهنم که گفت:
حالت خوبه ؟؟
ا.ت:آ...آره خوبم
ببینم تو کی هستی؟؟
تهیونگ:من کیم تیونگ هستم
ا.ت:که یهو جانگ کوک با عصبانیت اومد سمتم و جیمینم پشت سرش بود داشت سعی میکرد بگیرتش منم که داشتم سکته میکردم پشت تهیونگ قایم شدم
تهیونگ:یه دفعه با صورت خشمگین جانگ کوک و صورت نگران جیمین مواجه شدم که اون دختره رفت پشتم قایم شد
جانگکوک:بیا بیرون چرا فرار کردی (با داد)
ا.ت:تمام شجاعتمو جمع کردم و گفتم :
تو کی من هستی که سرم داد میزنی
که تهیونگ گفت:
داری زیاد روی میکنی جانگ کوک اعصاب نداره
ا.ت:گفتم:
هیچ غلطی نمیتونه بکنه
که ...
یهو....
اگه خوب بود و ادامشو میخواین ۶لایک و دو کامنت بذارین
حمایت ازم و فالو یادتون نره الان واقعا به حمایتاتون نیاز دارم
همیشه خوشحال باشید خدا نگه دار🥺❤️💓🙏
قد:۱۷۸
وزن:۶۸
سایزکفش:۴۲و۴۱
علایقب.... اصلأ من چرا باید اینارو برای تو توضیح بدم؟؟!!
ا.ت:چون اگه نگی زنت نمیشم
جانگکوک:من ازت نظر نخواستم تو مجبوری بامن ازدواج کنی
ا.ت:وقتی اینو گفت سینم تیر کشید دستمو گذاشتم روی سینم و ماساژش دادم تا خوب شه که جیمین گفت:
حالت خوبه؟؟
گفتم:آره خوبم چیزی نیست نگران نباش
جانگکوک:اهم اهم ...هیونگ ببخشید زنمه ها (با حالت عصبی)
جیمین:اووو ...آقا غیرتی شد باشه بابا برای خودت
جانگکوک:چی ....میگی بابا ایشش
ا.ت:که بلند داد زدم :
بسته
من...قرار نیست زن کسی بشم
من همش ۱۷سالمه
دست از سرم بردارین وبعدش به سمت در دویدم و بازش کردم و دویدم سمت پله اوناهم داشتن دمبالم میومدن
که ....
پام به پله گیر کرد
و قل قل خوران از پله اومدم پایین و ری رو یه چیز نرم فرود اومدم چشمام رو باز کردم دیدم که پسر با یه کت خردلی و شلوار مشکی منم افتاده بودم روش یعنی یه جوری روش دراز کشیده بودم
قلبم داشت میومد تو دهنم که گفت:
حالت خوبه ؟؟
ا.ت:آ...آره خوبم
ببینم تو کی هستی؟؟
تهیونگ:من کیم تیونگ هستم
ا.ت:که یهو جانگ کوک با عصبانیت اومد سمتم و جیمینم پشت سرش بود داشت سعی میکرد بگیرتش منم که داشتم سکته میکردم پشت تهیونگ قایم شدم
تهیونگ:یه دفعه با صورت خشمگین جانگ کوک و صورت نگران جیمین مواجه شدم که اون دختره رفت پشتم قایم شد
جانگکوک:بیا بیرون چرا فرار کردی (با داد)
ا.ت:تمام شجاعتمو جمع کردم و گفتم :
تو کی من هستی که سرم داد میزنی
که تهیونگ گفت:
داری زیاد روی میکنی جانگ کوک اعصاب نداره
ا.ت:گفتم:
هیچ غلطی نمیتونه بکنه
که ...
یهو....
اگه خوب بود و ادامشو میخواین ۶لایک و دو کامنت بذارین
حمایت ازم و فالو یادتون نره الان واقعا به حمایتاتون نیاز دارم
همیشه خوشحال باشید خدا نگه دار🥺❤️💓🙏
۳.۲k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.