𝑫𝒓𝒐𝒘𝒏 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒐𝒘𝒏 𝒅𝒓𝒆𝒂𝒎: 6
𝑫𝒓𝒐𝒘𝒏 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒐𝒘𝒏 𝒅𝒓𝒆𝒂𝒎: 6
ا/ت:خوب چیزه قبلا برام یه سفارشو اوردی 😄یا چیزه امروز مدرسه چطور بود هم کلاسم که هستیم
یا نظرت راجب کارت چیه؟
یونگی: چقدر زر میزنی
پسر بی احساس 🙂💔باهات کار دارم دویدم باز سمتش
ا/ت:برام مهم نیست چی میگی
یونگی: اخ دختر چقدر زر میزنی خسته نمیشی
ا/ت: نه🙂....ببینم خونت کجاست¿🧐
یونگی:به تو ربطی داره 🤨
ا/ت: نه خوب چیزه
یونگی: چیزه🤨
ا/ت:اه بخیال بابا
یونگی: فکر کنم رسیدی برو خونت
ا/ت: اره،خوب من برم فردا میبینمت😃👋
یونگی: کاش فردا نیاد
ا/ت: شنیدما☹️
یونگی: گفتم بشنوی
رفت 😑 منم رفتم داخل
ا/ت: ژان هو¿
ژان هو: بله
ا/ت: مدرسه چطور بود
ژان هو: خوب بود مدرسه تو چطور بود
ا/ت: واسه من که عالی بود 😄
ژان هو: خوبه بیا شام
ا/ت: به به داداش گلم چه کردی
ژان هو: مزه نپرون غذاتو بخور
پسره پرو شروع کردم به خوردن و بعد غذا ظرفا رو شستم و رفتم تکلیفارو بنویسم که در اتاق باز شد
ژان هو: چیزه
اومد جلو کتاب و دفترش تو دستش بود
ژان هو: اینجا رو برام توضیح میدی
لبخندی بزرگی زدم
ا/ت: ارهههه
یه ساندلی گذاشتم پیش خودم
ا/ت: بشین
براش توضیح دادم 😍داداشم خیلی باهوشه زود یاد گرفتم بعد شب بخیر گفت و رفت منم وسایل و جمع کردم و خوابیدم
بیدار شدمو یه دوش 30دقیقه ای گرفتم و رفتم صبحانه درست کردم و ژان هو: رو بیدار کردم
بعد رفتم لباسم رو پوشیدم.
ژان هو: نونا تو نمیخوری؟
ا/ت: من خوردم
رفتم پایین ژان هو همه رو خورد و اماده بود
ا/ت: تو برو من ظرفارو میشورم میرم😄
ژان هو: واقعا 😳خوب چیزه... باشه فعلا
ا/ت: فعلاااااا😄👋
زان هو ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نونا امروز خیلی عجیب شده یعنی چی شده بهتر زود برم تا دیرم نشده از مدرسم متنفرم
.
.
.
معلم:امتحان داریم
بچه: نهههههههههه
معلم: ساکت باشین. ژان هو اگه می خوا..
ژان هو:منم امتحان میدم
معلم: حداقل میزاشتی حرفمو کامل بزنم😅
(ورقه ها رو داد) راحت بودن سریع نوشتم و ورقه رو گذاشتم رو میز
معلم: مطمئنی
ژان هو: اره
معلم: برو حیاط
.
.
☆: چقدر سریع امتحان دادی
ژان هو: راحت بود
☆: اهوم بشینم؟
ژان هو: اینجا مدرسست مال بابام نیست هرکار میخوای بکن
☆: ها خوب راست میگی
اومد نشست. اونم خیلی سریع امتحان داده بود ناسلامتی شاگرد اول کلاس بلند شدم
☆: کجا¿
ژان هو: میخوام قدم بزنم
از اونجا رفتم. شاید ناراحت شده باشه اما به من ربطی نداره خودش اومد پیشم
ا/ت:خوب چیزه قبلا برام یه سفارشو اوردی 😄یا چیزه امروز مدرسه چطور بود هم کلاسم که هستیم
یا نظرت راجب کارت چیه؟
یونگی: چقدر زر میزنی
پسر بی احساس 🙂💔باهات کار دارم دویدم باز سمتش
ا/ت:برام مهم نیست چی میگی
یونگی: اخ دختر چقدر زر میزنی خسته نمیشی
ا/ت: نه🙂....ببینم خونت کجاست¿🧐
یونگی:به تو ربطی داره 🤨
ا/ت: نه خوب چیزه
یونگی: چیزه🤨
ا/ت:اه بخیال بابا
یونگی: فکر کنم رسیدی برو خونت
ا/ت: اره،خوب من برم فردا میبینمت😃👋
یونگی: کاش فردا نیاد
ا/ت: شنیدما☹️
یونگی: گفتم بشنوی
رفت 😑 منم رفتم داخل
ا/ت: ژان هو¿
ژان هو: بله
ا/ت: مدرسه چطور بود
ژان هو: خوب بود مدرسه تو چطور بود
ا/ت: واسه من که عالی بود 😄
ژان هو: خوبه بیا شام
ا/ت: به به داداش گلم چه کردی
ژان هو: مزه نپرون غذاتو بخور
پسره پرو شروع کردم به خوردن و بعد غذا ظرفا رو شستم و رفتم تکلیفارو بنویسم که در اتاق باز شد
ژان هو: چیزه
اومد جلو کتاب و دفترش تو دستش بود
ژان هو: اینجا رو برام توضیح میدی
لبخندی بزرگی زدم
ا/ت: ارهههه
یه ساندلی گذاشتم پیش خودم
ا/ت: بشین
براش توضیح دادم 😍داداشم خیلی باهوشه زود یاد گرفتم بعد شب بخیر گفت و رفت منم وسایل و جمع کردم و خوابیدم
بیدار شدمو یه دوش 30دقیقه ای گرفتم و رفتم صبحانه درست کردم و ژان هو: رو بیدار کردم
بعد رفتم لباسم رو پوشیدم.
ژان هو: نونا تو نمیخوری؟
ا/ت: من خوردم
رفتم پایین ژان هو همه رو خورد و اماده بود
ا/ت: تو برو من ظرفارو میشورم میرم😄
ژان هو: واقعا 😳خوب چیزه... باشه فعلا
ا/ت: فعلاااااا😄👋
زان هو ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نونا امروز خیلی عجیب شده یعنی چی شده بهتر زود برم تا دیرم نشده از مدرسم متنفرم
.
.
.
معلم:امتحان داریم
بچه: نهههههههههه
معلم: ساکت باشین. ژان هو اگه می خوا..
ژان هو:منم امتحان میدم
معلم: حداقل میزاشتی حرفمو کامل بزنم😅
(ورقه ها رو داد) راحت بودن سریع نوشتم و ورقه رو گذاشتم رو میز
معلم: مطمئنی
ژان هو: اره
معلم: برو حیاط
.
.
☆: چقدر سریع امتحان دادی
ژان هو: راحت بود
☆: اهوم بشینم؟
ژان هو: اینجا مدرسست مال بابام نیست هرکار میخوای بکن
☆: ها خوب راست میگی
اومد نشست. اونم خیلی سریع امتحان داده بود ناسلامتی شاگرد اول کلاس بلند شدم
☆: کجا¿
ژان هو: میخوام قدم بزنم
از اونجا رفتم. شاید ناراحت شده باشه اما به من ربطی نداره خودش اومد پیشم
۲۴.۷k
۱۳ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.