عشق در مدرسه☆
عشق در مدرسه
#پ2
از زبان شین هاری
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
حس دمیکنم یه چیزی داره روم بپر بپر میکنه. نمیخوام چشمامو باز کنم ولی مجبورم. چشمامو باز میکنم و میفهمم که حدسم درست بوده. یجی داره روی من بپر بپر میکنه. تنها کاری که دلم میخواد الان انجام بدم اینکه سیر دل بزنمش بعدشم بگیرم بخوابم اما متاسفانه مامان و خاله بالای سرم نشسته اند و دارند به کار یجی میخندن. سعی میکنم یجی را از روم بلند کنم ولی اصلا جون ندارم و به مامان میگم که بلندش کنه. دلم میخواد بگیرم بخوابم ولی مگه مامان و خاله و یجی مزارند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟. سعی میکنم از جام بلند شم ولی کار خیلی سختی است. وقتی بلند شدم میرم سمت دستشویی که دست و صورتمو بشورم. وقتی از دستشویی میام بیرون میبینم مامان برام شیر و کیک گذاشته برای صبحانه. میخوام صبحانه ام بردارم و شروع کنم به خوردن که چشمم به ساعت میخوره و میفهمم که دیرم شده سریع میرم لباسمو میپوشم و صبحانه ام را برمیدارم که سریع برم مدرسه. تمام فکرم اینه که زود برسم مدرسه. اخرین لقمه کیکم را با اخرین قلوپ شیرم میزارم دهنم و وارد مدرسه میشوم و خوشبختانه به موقع رسیدم.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
در مدرسه
از زبان راوی
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
اولین زنگ زنگ علومه و امروز معلم علوم از بچه ها امتحان علوم میگیره و شین هاری و هان سو جون که طبق معمول یادشون رفته بود خیلی نگران شدند چون این امتحان روی کارنامه خیلی تاثیر داره.
معلم عولم در حال پخشکردن برگه هاست که هان سو جون و شین هاری یه برنامه میریزند برای تقلب.
معلم داش برگه هارو جمع میکرد که زنگ میخوره معلم سریع برگه هارو جمع میکنه و از کلاس میره در این هین شین هاری وقت میکنه که بقیه سوالاتش را از هان سو جون بپرسه.
معلم ریاضی وارد کلاس میشه و کلاسو شروع میکنه.
#پ2
از زبان شین هاری
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
حس دمیکنم یه چیزی داره روم بپر بپر میکنه. نمیخوام چشمامو باز کنم ولی مجبورم. چشمامو باز میکنم و میفهمم که حدسم درست بوده. یجی داره روی من بپر بپر میکنه. تنها کاری که دلم میخواد الان انجام بدم اینکه سیر دل بزنمش بعدشم بگیرم بخوابم اما متاسفانه مامان و خاله بالای سرم نشسته اند و دارند به کار یجی میخندن. سعی میکنم یجی را از روم بلند کنم ولی اصلا جون ندارم و به مامان میگم که بلندش کنه. دلم میخواد بگیرم بخوابم ولی مگه مامان و خاله و یجی مزارند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟. سعی میکنم از جام بلند شم ولی کار خیلی سختی است. وقتی بلند شدم میرم سمت دستشویی که دست و صورتمو بشورم. وقتی از دستشویی میام بیرون میبینم مامان برام شیر و کیک گذاشته برای صبحانه. میخوام صبحانه ام بردارم و شروع کنم به خوردن که چشمم به ساعت میخوره و میفهمم که دیرم شده سریع میرم لباسمو میپوشم و صبحانه ام را برمیدارم که سریع برم مدرسه. تمام فکرم اینه که زود برسم مدرسه. اخرین لقمه کیکم را با اخرین قلوپ شیرم میزارم دهنم و وارد مدرسه میشوم و خوشبختانه به موقع رسیدم.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
در مدرسه
از زبان راوی
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
اولین زنگ زنگ علومه و امروز معلم علوم از بچه ها امتحان علوم میگیره و شین هاری و هان سو جون که طبق معمول یادشون رفته بود خیلی نگران شدند چون این امتحان روی کارنامه خیلی تاثیر داره.
معلم عولم در حال پخشکردن برگه هاست که هان سو جون و شین هاری یه برنامه میریزند برای تقلب.
معلم داش برگه هارو جمع میکرد که زنگ میخوره معلم سریع برگه هارو جمع میکنه و از کلاس میره در این هین شین هاری وقت میکنه که بقیه سوالاتش را از هان سو جون بپرسه.
معلم ریاضی وارد کلاس میشه و کلاسو شروع میکنه.
۴.۰k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.