قلب من مسکن غمهاست نمیدانی تو
قلب من مسکن غمهاست نمیدانی تو
چشمهایم خود دریاست نمیدانی تو
بار غربت به خدا سنگین است
زندگی قصه ورویاست نمیدانی تو
جاد ه ها کور سفر یعنی چه؟
آدمی بی کس تنهاست نمیدانی تو
حلقه بردست نشستم که مگر مرگ آید
دیدن مرگ چه زیباست نمیدانی تو
لحظه ها میگذرد حرف بزن ،میدانم
شعرهم زاده غمهاست،نمیدانی تو
چشمهایم خود دریاست نمیدانی تو
بار غربت به خدا سنگین است
زندگی قصه ورویاست نمیدانی تو
جاد ه ها کور سفر یعنی چه؟
آدمی بی کس تنهاست نمیدانی تو
حلقه بردست نشستم که مگر مرگ آید
دیدن مرگ چه زیباست نمیدانی تو
لحظه ها میگذرد حرف بزن ،میدانم
شعرهم زاده غمهاست،نمیدانی تو
۱.۵k
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.