پارت یک
سانا ویو
با صدای الارمم بیدار شدم و رفتم دستشویی و صبحانه خوردم و یونیفرمم رو پوشیدم راستی یادم رفت بگم من پدر و مادرم رو از دست دادم .......داشتم اماده میشدم که زنگ در خورد ....لیسا بود
ل:سلام دختر کجایی؟؟؟
س:همینجا
ل:بی مزه.....بدو لباس بپوش باید بریم
س:باشه بابا اومدم
بعد از اینا رفتن مدرسه
تهیون ویو
اهه بازم این مدرسه کوفتی امروز قرار بود به یه مدرسه جدید برم اما تنها نبودم بهترین دوستم جیمین هم بود
داشتم لباس میپوشیدم که زنگ زد گفت دم دره(تفاوت را با لیسا و جیمین احساس کنید)
رفتم سوار ماشین شدم و رفتیم
سانا ویو
نشسته بودم سر جام که یهو در بلز شد و استاد با دوتا پسره وارد شدن....پسره خیلی خودشو گرفته بود ....مغرور عنتر(حیف بایسم هستی وگرنه...)
بعد از اینکه خودشو معرفی کرد استاد گفت پیش من بشینه ....ههووفففف بد تر از این نمیشه....اومد نشست کنارم و وسایلاشو گزاشت
ت:بهتره دختر خوبی باشی
س:ببخشید به شما ربطی داره؟
ت:حالا خواهیم دید
تهیون ویو
از وقتی وارد شدم از دختره خوشم نیومد دختره نچسب(حیف بایسمی وگرنه....)
استادم که گفت پیشش بشینم ولی از طرفی خوشحال بودم چون بابام پولدار بود نصف سهام مدرسه رو خریده بود پس میتونستم اذیتش کنم
سانا ویو
زنگ خورد و رفتم پیش لیسا اون پسره هم رفت با دوستش
ل:چیشده؟؟؟
س:پسره ی عنتر به من میگه بهتره دختر خوبی باشی
ل:اتفاقا دوستشم به من گفت اذیتشون نکنم وگرنه بد میبینیم
س:گوه خورده الان میرم اذیتشون کنم ببینم میخوان چیکار کنن
بلند شدم و رفتم پیش تهیون و بطزی ابمو ریختم روش
س:اخخخ ببخشید از دستم ول شد
ت:نشونت میدم(عصبی)
ج:ولش کن این هرزه رو
س:هرزه با من بودی ؟؟؟؟؟ فک نکن چون پولداری مدرسه رو خریدی (داد)
ج:اره خریدیم مشکلیه؟؟
ل:اره مشکله که دوتا هیز تو مدرسه باشن
تهیون خونش به جوش اومد دست سانا رو گرفت برد پشت مدرسه
ت:.......................................
با صدای الارمم بیدار شدم و رفتم دستشویی و صبحانه خوردم و یونیفرمم رو پوشیدم راستی یادم رفت بگم من پدر و مادرم رو از دست دادم .......داشتم اماده میشدم که زنگ در خورد ....لیسا بود
ل:سلام دختر کجایی؟؟؟
س:همینجا
ل:بی مزه.....بدو لباس بپوش باید بریم
س:باشه بابا اومدم
بعد از اینا رفتن مدرسه
تهیون ویو
اهه بازم این مدرسه کوفتی امروز قرار بود به یه مدرسه جدید برم اما تنها نبودم بهترین دوستم جیمین هم بود
داشتم لباس میپوشیدم که زنگ زد گفت دم دره(تفاوت را با لیسا و جیمین احساس کنید)
رفتم سوار ماشین شدم و رفتیم
سانا ویو
نشسته بودم سر جام که یهو در بلز شد و استاد با دوتا پسره وارد شدن....پسره خیلی خودشو گرفته بود ....مغرور عنتر(حیف بایسم هستی وگرنه...)
بعد از اینکه خودشو معرفی کرد استاد گفت پیش من بشینه ....ههووفففف بد تر از این نمیشه....اومد نشست کنارم و وسایلاشو گزاشت
ت:بهتره دختر خوبی باشی
س:ببخشید به شما ربطی داره؟
ت:حالا خواهیم دید
تهیون ویو
از وقتی وارد شدم از دختره خوشم نیومد دختره نچسب(حیف بایسمی وگرنه....)
استادم که گفت پیشش بشینم ولی از طرفی خوشحال بودم چون بابام پولدار بود نصف سهام مدرسه رو خریده بود پس میتونستم اذیتش کنم
سانا ویو
زنگ خورد و رفتم پیش لیسا اون پسره هم رفت با دوستش
ل:چیشده؟؟؟
س:پسره ی عنتر به من میگه بهتره دختر خوبی باشی
ل:اتفاقا دوستشم به من گفت اذیتشون نکنم وگرنه بد میبینیم
س:گوه خورده الان میرم اذیتشون کنم ببینم میخوان چیکار کنن
بلند شدم و رفتم پیش تهیون و بطزی ابمو ریختم روش
س:اخخخ ببخشید از دستم ول شد
ت:نشونت میدم(عصبی)
ج:ولش کن این هرزه رو
س:هرزه با من بودی ؟؟؟؟؟ فک نکن چون پولداری مدرسه رو خریدی (داد)
ج:اره خریدیم مشکلیه؟؟
ل:اره مشکله که دوتا هیز تو مدرسه باشن
تهیون خونش به جوش اومد دست سانا رو گرفت برد پشت مدرسه
ت:.......................................
۴.۱k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.