پارت پانزدهم
پارت پانزدهم
دوستپسرقراردادی
ات ویو
با کسی که دیدم حالم بهم خورد دامبی بود اره درسته خودش بود ازش متنفرم اما به کوک. چیزی راجبش نگفتم و اینکه میخاد باهاش ازدواج کنه منو خیلی ناراحت میکنه رشتهی افکارم با صدای دامبی قطع شد
دامبی:برو اونور خدمتکاری پررو همچین نگاه میکنه کوکی جونم عشقمممم کجاییی دلم برات تنگ شده بود
کوک با صدای دامبی اومد پایینخیلی سرد جواب داد
کوک:سلام چه مرگته دادوهوار به پا کردی؟ات تو چرا بغض کردی خوشگلم هومممم؟؟؟(اومده سمته ات داره صورتشو ناز میکنه)
کسی ناراحتت کرده؟؟دامبی ناراحتت کرده؟؟؟
ات:نه کوکی من حالم خوبه بابا
کوک:نه خوب نیستی دامبییی با توعم هرزه ببینم چی به ات گفتی
دامبی:عه کوکی جونم هرزه دیگه چیه من که کاری نکردم که داری اینو بهم میگی
کوک:اون دهن زشتت تو ببند و فقط بگو چی به ات گفتی؟؟(عصبیوداد)
دامبی:اه حالا توهم بهش گفتم خدمتکارهی پررو اخه خیلی پررو بود همینجوری دم در ایستاده بود نگام میکرد
کوک:ببینم درست شنیدم ات اون بهت گفته خدمت کار هاااا؟؟؟
ات:کوکی…ام اره گفته
کوک از موهای دامبی گرفت گفت به چی حقی به زن من همچین چیزی گفتی؟؟؟؟؟؟
دامبی:ای ای اییییییی کوکی جونم داری چی میگی من زن توعم نه اونن
کوک:ازدواج من با تو اجباریه و اینکه تو هنوز با من ازدواج نکردی
دامبی:اما کوکی…..حرفش با سیلی محکمی که کوک بهش زد قطع شد……
شرطا:
لایک:۲۰
کامنت:۵
دوستپسرقراردادی
ات ویو
با کسی که دیدم حالم بهم خورد دامبی بود اره درسته خودش بود ازش متنفرم اما به کوک. چیزی راجبش نگفتم و اینکه میخاد باهاش ازدواج کنه منو خیلی ناراحت میکنه رشتهی افکارم با صدای دامبی قطع شد
دامبی:برو اونور خدمتکاری پررو همچین نگاه میکنه کوکی جونم عشقمممم کجاییی دلم برات تنگ شده بود
کوک با صدای دامبی اومد پایینخیلی سرد جواب داد
کوک:سلام چه مرگته دادوهوار به پا کردی؟ات تو چرا بغض کردی خوشگلم هومممم؟؟؟(اومده سمته ات داره صورتشو ناز میکنه)
کسی ناراحتت کرده؟؟دامبی ناراحتت کرده؟؟؟
ات:نه کوکی من حالم خوبه بابا
کوک:نه خوب نیستی دامبییی با توعم هرزه ببینم چی به ات گفتی
دامبی:عه کوکی جونم هرزه دیگه چیه من که کاری نکردم که داری اینو بهم میگی
کوک:اون دهن زشتت تو ببند و فقط بگو چی به ات گفتی؟؟(عصبیوداد)
دامبی:اه حالا توهم بهش گفتم خدمتکارهی پررو اخه خیلی پررو بود همینجوری دم در ایستاده بود نگام میکرد
کوک:ببینم درست شنیدم ات اون بهت گفته خدمت کار هاااا؟؟؟
ات:کوکی…ام اره گفته
کوک از موهای دامبی گرفت گفت به چی حقی به زن من همچین چیزی گفتی؟؟؟؟؟؟
دامبی:ای ای اییییییی کوکی جونم داری چی میگی من زن توعم نه اونن
کوک:ازدواج من با تو اجباریه و اینکه تو هنوز با من ازدواج نکردی
دامبی:اما کوکی…..حرفش با سیلی محکمی که کوک بهش زد قطع شد……
شرطا:
لایک:۲۰
کامنت:۵
۵.۵k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.