پارت ۸۸ Blood moon
پارت ۸۸ Blood moon
ا/ت:واقعا؟
ازجاش بلند شدو اومد لپمو بوسیدو گفت
کوک:اره عزیزم ،حالا ناهار چی درست کردی؟
ا/ت:میبینی که خیل خوب حالا تو برو بیرون تا منم به کارام برسم
کوک:چیکار به من داری به کارات برس خب
ا/ت:تو اینجا باشی حرف میزنی حواسم پرت میشه
کوک:باشه دیگه دوستت ندارم
بعدم با قهر بلند شدو رفت بیرون
با خنده داد زد
ا/ت: لوسسسسسس
کوک:بچته
ا/ت:بچه توم هست
کوک:هویییییی
ا/ت:تو کلات بی ادب
از پشت بغلم کرد و فشارم داد
ا/ت:اخ اخ ولم کن آییی
کوک:چی گفتی؟بگو غلط کردم
با بغض گفتم
ا/ت:دلم درد گرفت ولم کن
با صدای بغض الودم سریع ولم کردو برم گردوند
با نگرانی گفت
کوک:خوبی ؟طوریت شد میخوای بریم دکتر
رفتم رو صندلی نشستم
ا/ت:نه خوبم فقط خیلی فشارم دادی
کوک:واسه بچه اتفاقی نیوفتاده باشه یه وقت
ا/ت:واقعا؟
ازجاش بلند شدو اومد لپمو بوسیدو گفت
کوک:اره عزیزم ،حالا ناهار چی درست کردی؟
ا/ت:میبینی که خیل خوب حالا تو برو بیرون تا منم به کارام برسم
کوک:چیکار به من داری به کارات برس خب
ا/ت:تو اینجا باشی حرف میزنی حواسم پرت میشه
کوک:باشه دیگه دوستت ندارم
بعدم با قهر بلند شدو رفت بیرون
با خنده داد زد
ا/ت: لوسسسسسس
کوک:بچته
ا/ت:بچه توم هست
کوک:هویییییی
ا/ت:تو کلات بی ادب
از پشت بغلم کرد و فشارم داد
ا/ت:اخ اخ ولم کن آییی
کوک:چی گفتی؟بگو غلط کردم
با بغض گفتم
ا/ت:دلم درد گرفت ولم کن
با صدای بغض الودم سریع ولم کردو برم گردوند
با نگرانی گفت
کوک:خوبی ؟طوریت شد میخوای بریم دکتر
رفتم رو صندلی نشستم
ا/ت:نه خوبم فقط خیلی فشارم دادی
کوک:واسه بچه اتفاقی نیوفتاده باشه یه وقت
۷.۳k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.