ادامه...
ادامه...
چون که جا نشد اینجا بقیه رو مینویسم
پسر گفت«سرتو بیار بالا» دخترک اطاعت کرد و به پسر نگاه کرد اما پسر که حسش نسبت به دختر متقابل بود به لب های زیبا و قرمز دخترک نگاه میکرد حقیقتا پسر مسخ این همه زیبایی شده بود جلو امد و خواست که لب هایش را به لب های دخترک برساند اما دخترک خودش را کمی عقب کشید طولی نکشید که دخترک بوسه ای کوتاه را اغاز کرد لب هایش را بر روی لب های خواستنی پسر گذاشت و چند ثانیه بعد از او جدا شد و به ارامی چشمانش را باز کرد و به چشمان خمار پسر عاشق خیره شد اما این بوسه پسر را راضی نکرده بود مسیر نگاه پسر تغییر کرد و روی لب های دخترک ایستاد دستش را به سمت گونه دختر برد و موهای مزاحمش را به پشت گوشش رساند و جلو امد دخترک چشمانش را بسته بود و منتظر لمسی از سوی دسر مقابلش شد که پسر با رساندن لب هایشان به یکدیگر فاصله را بست دخترک هم چشمانش را بست و با ولع با پسر همراهی میکرد تمام سلول های بدنش به بوسیدن پسر نیاز داشت دست های ظرفش را دور گردن پسر حلقه کرد و بوسه را صمیمانه تر کرد پسر یک دستش را پشت پهلوی دختر و یک دست دیگرش را روی گونه دختر متوقف کرد و دخترک را به دیوار چسباند انقدر لب های دخترک را می مکید و با ولع میبوسید که انگار تشنه لب های دخترک بوده!
بخاطر کم اوردن نفس از دخترک جداشد و در اغوش گرفتش و گفت«منم از تو خوشم میاد ا/ت!»
و سرش را درگردن دخترک فرو برد و طوری نفس میکشید که انگار معنی واقعی اکسیژن را الان فهمیده بود:)
خوب بود؟:) لطفا بگید که بدونم بازم تک پارتی و چند پارتی بزارم یانه:)
چون که جا نشد اینجا بقیه رو مینویسم
پسر گفت«سرتو بیار بالا» دخترک اطاعت کرد و به پسر نگاه کرد اما پسر که حسش نسبت به دختر متقابل بود به لب های زیبا و قرمز دخترک نگاه میکرد حقیقتا پسر مسخ این همه زیبایی شده بود جلو امد و خواست که لب هایش را به لب های دخترک برساند اما دخترک خودش را کمی عقب کشید طولی نکشید که دخترک بوسه ای کوتاه را اغاز کرد لب هایش را بر روی لب های خواستنی پسر گذاشت و چند ثانیه بعد از او جدا شد و به ارامی چشمانش را باز کرد و به چشمان خمار پسر عاشق خیره شد اما این بوسه پسر را راضی نکرده بود مسیر نگاه پسر تغییر کرد و روی لب های دخترک ایستاد دستش را به سمت گونه دختر برد و موهای مزاحمش را به پشت گوشش رساند و جلو امد دخترک چشمانش را بسته بود و منتظر لمسی از سوی دسر مقابلش شد که پسر با رساندن لب هایشان به یکدیگر فاصله را بست دخترک هم چشمانش را بست و با ولع با پسر همراهی میکرد تمام سلول های بدنش به بوسیدن پسر نیاز داشت دست های ظرفش را دور گردن پسر حلقه کرد و بوسه را صمیمانه تر کرد پسر یک دستش را پشت پهلوی دختر و یک دست دیگرش را روی گونه دختر متوقف کرد و دخترک را به دیوار چسباند انقدر لب های دخترک را می مکید و با ولع میبوسید که انگار تشنه لب های دخترک بوده!
بخاطر کم اوردن نفس از دخترک جداشد و در اغوش گرفتش و گفت«منم از تو خوشم میاد ا/ت!»
و سرش را درگردن دخترک فرو برد و طوری نفس میکشید که انگار معنی واقعی اکسیژن را الان فهمیده بود:)
خوب بود؟:) لطفا بگید که بدونم بازم تک پارتی و چند پارتی بزارم یانه:)
۹.۸k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.