یه دیوونه دنبالم کرده!!!(𝙿𝙰𝚁𝚃𝟸)
_آخیش تموم شد(دستش رو از آب بیرون آوورد)
داخل وان حموم کل رو تختی و روکش کوسن هارو شستم و گذاشتم داخل اتاق خشک کن و از یکی از آویزون ها دونه دونه آویزونشون کردم، آب از روی پارچه های مشکی، طوسی سرازیر بود و باعث شد کل لباسم خیس بشه ولی برام زیاد مهم نبود.
بعد از بیرون اومدن از حموم به سمت بسته های ورقه ای رفتم و کل وسیله های لازم تخت رو ازشون بیرون آووردم، من هر هفته وسیله های کل خونه رو عوض میکردم و همیشه داخل همه کمد های خونه پر رو تختی و روکش بود به جز این اتاق، چون همیشه درش قفل بود و اجازه ی ورود هرکسی جز خود جونگکوک وجود نداشت، الان هم این رو تختی رو من از اون موقع دقیقا چند سال قبل خریده بودم و هنوز مونده بود اینجا...
با گذاشتن آخرین کوسن روی تخت خودم رو انداختم روی کاناپه ی داخل اتاق و برای آرامش لحظه ای چشمام رو روی هم گذاشتم.........با یاد آوری اینکه الان جونگکوک کجاس¿? چشمام رو سریع باز کردم و از اتاق خارج شدم و به سمت طبقه پایین رفتم که با...
رزی رو به رو شدم که داره با جیمین به لوستر دستمال میکشن، رزی رفته بود روی شونه ها جیمین، چند تا زن و مرد همسن و سال من داشتن پذیرایی رو مرتب میکردن، با اومدن کایلا که یه عالمه بادکنک هلیومی حبابی که داشت از خوشحال داشت بپر بپر میکرد لبخند به روی صورتم اومد، ولی اون مرد اصلا آشنا نبود، با شنیدن اسم<<جین>> فهمیدم که اون مرد کیه؟
_هاااااااا فکر کردی تو کی هستی؟(جین پشت تلفن با داد گفت)
_باشه باشه ، بگو بیا ببینم چه گاوی قرارها بیاد اینجا بکشیمش؟!
(اینو میخوام بگم که دیگه قرار نیس برای نشون دادن اینکه کدوم شخص حرف میزنند علامت های مختلف بزارم فقط علامت های[+._] میزارم)
جیمین رزی رو گذاشت زمین و با تعجب رفت سمت جین، از شونش محکم تکون داد:
_هی هی، دعوا راه ننداز، الان می خوایم مهمونی بگیریم، بفهممممم!(جیمین با داد گفت)
_آره آره داداشمه، میگه تا می تونی تورو کتک بزنیم......هع من با خودت مقایسه نکن که من مثل الماس میدرخشم!(حرف حق رو گفته، جین مثل یه الماس می درخشه)
_سوزسماززززز(جیمین سرش رو میبره پایین و دستاش رو میاره بالا و دست میزنع)
_سوتتتتتتتتتتتتت(رزی هم با انگشتش سوت میزنه)
بالای پله ها وایستاده بودم و داشتم به اونا نگاه میکرد، داشت خندش میگرفت، بعد از 1 دقیقه صدای پارس سگ اومد یه سگ اومد داخل پذیرایی و سریع بدو بدو کرد، جین تلفنش و با گفتن کلمه(گمشو) قطع کرد....
#بی_تی_اس.
#کیپاپ.
#نامجون.
#بلکپینک.
#وی.
#جیمین.
#جونگکوک.
#جین.
#آهنگ.
#موسیقی.
#جنی.
#لیسا.
#جیسو.
#رزی.
کیپاپ👽🍧💗 🍧
داخل وان حموم کل رو تختی و روکش کوسن هارو شستم و گذاشتم داخل اتاق خشک کن و از یکی از آویزون ها دونه دونه آویزونشون کردم، آب از روی پارچه های مشکی، طوسی سرازیر بود و باعث شد کل لباسم خیس بشه ولی برام زیاد مهم نبود.
بعد از بیرون اومدن از حموم به سمت بسته های ورقه ای رفتم و کل وسیله های لازم تخت رو ازشون بیرون آووردم، من هر هفته وسیله های کل خونه رو عوض میکردم و همیشه داخل همه کمد های خونه پر رو تختی و روکش بود به جز این اتاق، چون همیشه درش قفل بود و اجازه ی ورود هرکسی جز خود جونگکوک وجود نداشت، الان هم این رو تختی رو من از اون موقع دقیقا چند سال قبل خریده بودم و هنوز مونده بود اینجا...
با گذاشتن آخرین کوسن روی تخت خودم رو انداختم روی کاناپه ی داخل اتاق و برای آرامش لحظه ای چشمام رو روی هم گذاشتم.........با یاد آوری اینکه الان جونگکوک کجاس¿? چشمام رو سریع باز کردم و از اتاق خارج شدم و به سمت طبقه پایین رفتم که با...
رزی رو به رو شدم که داره با جیمین به لوستر دستمال میکشن، رزی رفته بود روی شونه ها جیمین، چند تا زن و مرد همسن و سال من داشتن پذیرایی رو مرتب میکردن، با اومدن کایلا که یه عالمه بادکنک هلیومی حبابی که داشت از خوشحال داشت بپر بپر میکرد لبخند به روی صورتم اومد، ولی اون مرد اصلا آشنا نبود، با شنیدن اسم<<جین>> فهمیدم که اون مرد کیه؟
_هاااااااا فکر کردی تو کی هستی؟(جین پشت تلفن با داد گفت)
_باشه باشه ، بگو بیا ببینم چه گاوی قرارها بیاد اینجا بکشیمش؟!
(اینو میخوام بگم که دیگه قرار نیس برای نشون دادن اینکه کدوم شخص حرف میزنند علامت های مختلف بزارم فقط علامت های[+._] میزارم)
جیمین رزی رو گذاشت زمین و با تعجب رفت سمت جین، از شونش محکم تکون داد:
_هی هی، دعوا راه ننداز، الان می خوایم مهمونی بگیریم، بفهممممم!(جیمین با داد گفت)
_آره آره داداشمه، میگه تا می تونی تورو کتک بزنیم......هع من با خودت مقایسه نکن که من مثل الماس میدرخشم!(حرف حق رو گفته، جین مثل یه الماس می درخشه)
_سوزسماززززز(جیمین سرش رو میبره پایین و دستاش رو میاره بالا و دست میزنع)
_سوتتتتتتتتتتتتت(رزی هم با انگشتش سوت میزنه)
بالای پله ها وایستاده بودم و داشتم به اونا نگاه میکرد، داشت خندش میگرفت، بعد از 1 دقیقه صدای پارس سگ اومد یه سگ اومد داخل پذیرایی و سریع بدو بدو کرد، جین تلفنش و با گفتن کلمه(گمشو) قطع کرد....
#بی_تی_اس.
#کیپاپ.
#نامجون.
#بلکپینک.
#وی.
#جیمین.
#جونگکوک.
#جین.
#آهنگ.
#موسیقی.
#جنی.
#لیسا.
#جیسو.
#رزی.
کیپاپ👽🍧💗 🍧
۳۶.۹k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.