•رویای شیرین •
•رویای شیرین •
پارت (۱۵)
ویو کوک
چطوری انقدر یه نفر میتونه خوشگل باشه ... ولی اگه بفهمه من یه مافیا هستم اونوقت باز بهم میگه مهربون کی بهش اعتراف کنم ؟؟
ویو راوی
کوک کلی سوال توی ذهنش بود که فقط منتظر بود بهش اعتراف کنه و بعد بپرسه
ا.ت چشاش و باز کرد
و گفت : کوکی ....
جونگ کوک توی ذهنش ..... کوکی؟؟
جونگ کوک : بعله
ا.ت : تموم شدد؟
جونگ کوک : آره پرنسس خیالت راحت
ا.ت : نفس عمیقی کشید و گفت اوفففف چند ساعت دیگه میرسیم؟؟
جونگ کوک : حدود ۳ ساعت دیگه
ا.ت : خیلیی که
جونگ کوک : اگه بگم یکی اینجاست باور میکنییی؟
ا.ت : کی ؟؟
جونگ کوک : میا
ا.ت : چییی جدی خوب کجاست
جونگ کوک : دیشب رفته لندن تو همون هتلی که ما قراره بریم
ا.ت : ( ذوق ) توووو بهترینی
جونگ کوک : چرااا ؟
ا.ت : ازت ممنونم
جونگ کوک : همش بخاطر تو که اونجا بین ماها تنها نباشی
ا.ت : ممنونم که به فکرمی نگاهی به دستشون انداخت که هنوز بهم قفل شده بودند و گفت : دستمون...
جونگ کوک : اهااا ببخشید
ا.ت : مهم نیست و لبخندی زد
وسطای پرواز بود
که ا.ت خیلی خوابش میومد
هی سرش میوفتاد ولی یهو
سرشو گزاشت روی شونه ی جونگ کوک
جونگ کوک که داشت به نمای آسمون نگاه میکرد شوکه به طرف ا.ت برگشت و دید روی شونه اش خوابیده لبخندی زد و سعی کرد تکون نخوره
که ....
پارت (۱۵)
ویو کوک
چطوری انقدر یه نفر میتونه خوشگل باشه ... ولی اگه بفهمه من یه مافیا هستم اونوقت باز بهم میگه مهربون کی بهش اعتراف کنم ؟؟
ویو راوی
کوک کلی سوال توی ذهنش بود که فقط منتظر بود بهش اعتراف کنه و بعد بپرسه
ا.ت چشاش و باز کرد
و گفت : کوکی ....
جونگ کوک توی ذهنش ..... کوکی؟؟
جونگ کوک : بعله
ا.ت : تموم شدد؟
جونگ کوک : آره پرنسس خیالت راحت
ا.ت : نفس عمیقی کشید و گفت اوفففف چند ساعت دیگه میرسیم؟؟
جونگ کوک : حدود ۳ ساعت دیگه
ا.ت : خیلیی که
جونگ کوک : اگه بگم یکی اینجاست باور میکنییی؟
ا.ت : کی ؟؟
جونگ کوک : میا
ا.ت : چییی جدی خوب کجاست
جونگ کوک : دیشب رفته لندن تو همون هتلی که ما قراره بریم
ا.ت : ( ذوق ) توووو بهترینی
جونگ کوک : چرااا ؟
ا.ت : ازت ممنونم
جونگ کوک : همش بخاطر تو که اونجا بین ماها تنها نباشی
ا.ت : ممنونم که به فکرمی نگاهی به دستشون انداخت که هنوز بهم قفل شده بودند و گفت : دستمون...
جونگ کوک : اهااا ببخشید
ا.ت : مهم نیست و لبخندی زد
وسطای پرواز بود
که ا.ت خیلی خوابش میومد
هی سرش میوفتاد ولی یهو
سرشو گزاشت روی شونه ی جونگ کوک
جونگ کوک که داشت به نمای آسمون نگاه میکرد شوکه به طرف ا.ت برگشت و دید روی شونه اش خوابیده لبخندی زد و سعی کرد تکون نخوره
که ....
۱.۲k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.