♡Desire hour♡
♡ساعت ارزو♡p10
ناشناس:اسم من هست تهیونگ
(از این به بعد علامت تهیونگ اینه×)
+واو چه اسم قشنگی
×مرسی
اسمشو پرسیدم و رفتم عقب نشستم
.
.
.
(در مغز سوو چه میگذرد^^
وایی چه کراشههههههههه چقد خوب که کوکی منو به
فرزند خوندگی قبول کرد
واییییییییی یکی منو بگیرهههههه)
.
.
.
مکالمه ته وکوک تو ماشین
×چرا بهم نگفتی
-چی رو
×اینکه سوو رو اوردی
-خیلی مهم نبود
×حداقل چرا نگفتی داداشتم؟
-اونم خیلی مهم نبود
×اصن من مهمم؟
-این چه سواله مسخره ایه که میپرسی
×بهش گفتی شغلت چیه؟
یا اصن میدونه چرا به فرزند خوندگی قبولش کردی
-نه هیچی نمیدونه توعم بهش نمیگی
خودم بعدا بهش میگم
×نکنه میخوای همون بلایی که سره شومی اوردی
رو سر سوو هم بیاری
-تهیونگ بس کن رفتی رو مخم
(بچه ها همه ی این حرفارو وقتی تو ماشین زدن که سوو خواب بود)
.
.
.
پرش به وقتی رسیدین خونه
.
.
.
-خدافظ
×فلن
کوکی تورو براید استایل بغل کرده بود
داشت میبرد
سمت اتاق خودت که
پشیمون شد
و بردت سمت اتاق خودش
-حالا یه امشب رو اینجا بخوابی بد نیست
کوکی داشت لباساش رو عوض میکرد
که
.
.
.
تو خواب نازم بودم که گرمم شد و بیدار شدم
همین که چشمام رو باز
کردم با بدن لخت کوکی مواجه شدم
قیافه من=●○●
.
.
.
داشتم لباس عوض میکردم
که یهو دیدم سوو چشماش رو باز کرد
از زبان سوو
دستام رو گذاشتم جلو چشمام و گفتم
+هی هی تو چرا لختی
-اممم داشتم لباس عوض میکردم
+تو اتاق من
-تو تو اتاق منی
+فانوسن؟
-اره
+ولی
-ولی چی
+اممم چه عضله هایی داری
-دوست داری از نزدیک ببینی(خنده خیلی خیلی شیطانی)
+ها کی من؟
-اره تو
+امممممم
که کوکی........
.
.
.
اینم از این پارت:)
ادامه پارت بعد=))
.
.
.
نویستده:کیم سو💔🖤
ناشناس:اسم من هست تهیونگ
(از این به بعد علامت تهیونگ اینه×)
+واو چه اسم قشنگی
×مرسی
اسمشو پرسیدم و رفتم عقب نشستم
.
.
.
(در مغز سوو چه میگذرد^^
وایی چه کراشههههههههه چقد خوب که کوکی منو به
فرزند خوندگی قبول کرد
واییییییییی یکی منو بگیرهههههه)
.
.
.
مکالمه ته وکوک تو ماشین
×چرا بهم نگفتی
-چی رو
×اینکه سوو رو اوردی
-خیلی مهم نبود
×حداقل چرا نگفتی داداشتم؟
-اونم خیلی مهم نبود
×اصن من مهمم؟
-این چه سواله مسخره ایه که میپرسی
×بهش گفتی شغلت چیه؟
یا اصن میدونه چرا به فرزند خوندگی قبولش کردی
-نه هیچی نمیدونه توعم بهش نمیگی
خودم بعدا بهش میگم
×نکنه میخوای همون بلایی که سره شومی اوردی
رو سر سوو هم بیاری
-تهیونگ بس کن رفتی رو مخم
(بچه ها همه ی این حرفارو وقتی تو ماشین زدن که سوو خواب بود)
.
.
.
پرش به وقتی رسیدین خونه
.
.
.
-خدافظ
×فلن
کوکی تورو براید استایل بغل کرده بود
داشت میبرد
سمت اتاق خودت که
پشیمون شد
و بردت سمت اتاق خودش
-حالا یه امشب رو اینجا بخوابی بد نیست
کوکی داشت لباساش رو عوض میکرد
که
.
.
.
تو خواب نازم بودم که گرمم شد و بیدار شدم
همین که چشمام رو باز
کردم با بدن لخت کوکی مواجه شدم
قیافه من=●○●
.
.
.
داشتم لباس عوض میکردم
که یهو دیدم سوو چشماش رو باز کرد
از زبان سوو
دستام رو گذاشتم جلو چشمام و گفتم
+هی هی تو چرا لختی
-اممم داشتم لباس عوض میکردم
+تو اتاق من
-تو تو اتاق منی
+فانوسن؟
-اره
+ولی
-ولی چی
+اممم چه عضله هایی داری
-دوست داری از نزدیک ببینی(خنده خیلی خیلی شیطانی)
+ها کی من؟
-اره تو
+امممممم
که کوکی........
.
.
.
اینم از این پارت:)
ادامه پارت بعد=))
.
.
.
نویستده:کیم سو💔🖤
۱۳.۶k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.