لایک کنید 🥺 🦋
#پارت_پنجم
شخصیت ها : هیوجین ا/ت کاملیا
خلاصه :ا/ت دختر 17 ساله با دوستش برای ادامه تحصیل به کره جنوبی اومدن
هیونجین پسر ایدلی که همه ی دخترا براش می مردن اما ا/ت نه پس هیونجین هم تصمیم گرفت
اونو عاشق خودش کنه ولی.......
که هان گفت :
گریه می کنی ا/ت
ا/ت :چی من نه
هان: چیزی شده
ا/ت :نه
هان :بهم بگو من می دونم با هیونجین دعوات شده بهم بگو شاید کمکت کردم
ا/ت
قضیه رو بهش گفتم و هان گفت با هیونجین صحبت میکنه تا بیبینه جی میشه
ا/ت اوکی مرسی جیسونگ (همون هان)
هان منو گذاشت خونه و گفت مواظب باش
ا/ت: اوکی بای
ا/ت رفتم خونه و به کاملیا زنگ زدم و حال مادرشو پرسیدم گفت خوبه و قرار شد بیاد پیش من
زنگ خونه خورد کاملیا بود درو باز کردم خسته بود.
رفت خابیدم منم همین طور
صبح
کاملیا :ا/ت بیدارشو باید بریم مدرسه بدو الان سرویس میره
ا/ت: گوه تو مدرسه (با داد و بی حال)
ا/ت :صب کن تا لباسامو بپوشم
کاملیا :باش
ا/ت
لباسم رو پوشیدمو رفتم
توی سرویس هیونجین خیلی باهام سرد بود و با دخترای دیگه بود تا زنگ تفریح خورد خاستم برم بهش بگم که تقصیر من نیست که دیدم سرشو گذاشته رو نیمکت و خابیده رفتم کنارش یه تیکه از موهاش روی صورتش بود زدمش کنار که بیدارشد
هیونجین
حوصله هیشکس رو نداشتم با ا/ت هم که بهم زدم
کلان بی حال بودم رفتم یجای خلوت سرمو گذاشتم رو میز که خوابم برد و دیدم دارم نوازش میشم چشمامو باز کردم ا/ت بود دستشو محکم زدم کنار و بهش گفتم :دست کثیفتو به من نزن و گمشو دخترهی عوضی
ا/ت بااین حرفش قلبم شکستو اشکام سرا زیر شد داشتم می رفتم که هیونجین
شخصیت ها : هیوجین ا/ت کاملیا
خلاصه :ا/ت دختر 17 ساله با دوستش برای ادامه تحصیل به کره جنوبی اومدن
هیونجین پسر ایدلی که همه ی دخترا براش می مردن اما ا/ت نه پس هیونجین هم تصمیم گرفت
اونو عاشق خودش کنه ولی.......
که هان گفت :
گریه می کنی ا/ت
ا/ت :چی من نه
هان: چیزی شده
ا/ت :نه
هان :بهم بگو من می دونم با هیونجین دعوات شده بهم بگو شاید کمکت کردم
ا/ت
قضیه رو بهش گفتم و هان گفت با هیونجین صحبت میکنه تا بیبینه جی میشه
ا/ت اوکی مرسی جیسونگ (همون هان)
هان منو گذاشت خونه و گفت مواظب باش
ا/ت: اوکی بای
ا/ت رفتم خونه و به کاملیا زنگ زدم و حال مادرشو پرسیدم گفت خوبه و قرار شد بیاد پیش من
زنگ خونه خورد کاملیا بود درو باز کردم خسته بود.
رفت خابیدم منم همین طور
صبح
کاملیا :ا/ت بیدارشو باید بریم مدرسه بدو الان سرویس میره
ا/ت: گوه تو مدرسه (با داد و بی حال)
ا/ت :صب کن تا لباسامو بپوشم
کاملیا :باش
ا/ت
لباسم رو پوشیدمو رفتم
توی سرویس هیونجین خیلی باهام سرد بود و با دخترای دیگه بود تا زنگ تفریح خورد خاستم برم بهش بگم که تقصیر من نیست که دیدم سرشو گذاشته رو نیمکت و خابیده رفتم کنارش یه تیکه از موهاش روی صورتش بود زدمش کنار که بیدارشد
هیونجین
حوصله هیشکس رو نداشتم با ا/ت هم که بهم زدم
کلان بی حال بودم رفتم یجای خلوت سرمو گذاشتم رو میز که خوابم برد و دیدم دارم نوازش میشم چشمامو باز کردم ا/ت بود دستشو محکم زدم کنار و بهش گفتم :دست کثیفتو به من نزن و گمشو دخترهی عوضی
ا/ت بااین حرفش قلبم شکستو اشکام سرا زیر شد داشتم می رفتم که هیونجین
۵۰.۸k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.