𝙖𝙧𝙚 𝙮𝙤𝙪 𝙡𝙤𝙨𝙩 𝙗𝙞𝙗𝙮 𝙜𝙞𝙧𝙡¿
𝙖𝙧𝙚 𝙮𝙤𝙪 𝙡𝙤𝙨𝙩 𝙗𝙞𝙗𝙮 𝙜𝙞𝙧𝙡¿
Part⁶
••••••••••••••••••
با ایستادن ون کارینا به خودش اومد
اون پسری که قبلاً گفته بود اسمش بکهیونه
رو به کارینا گفت:
خانم رسیدیم
کارینا دوست نداشت که باهاش رسمی صحبت بکنن؛به بکهیون گفت:
_میشه بهم نگی خانوم؟به جاش بگوکارینا
بکیون که یکم جا خورده بود با دستپاچگی گفت:
_چشم خانو.... یعنی چشم....کارینا
کارینا بی صدا خندید و از ون پیاده شد
عمارت نسبتاً بزرگی بود
از عمارت خودشون بزرگتر بود...
با اینکه خیلی ناراحت بود و شوک بزرگی بهش وارد شده بود؛اما سعی میکرد خودشو عادی نشون بده سعی میکرد شخصیت همیشگیش رو نشون بده...
بکهیون به کارینا گفت:
میشه بهتون بگم خانوم؟آخه کارینا زیادی صمیمیه...
کارینا دوباره خندید و گفت:
_هرچی دوست داری صدام کن...
بکهیون دوباره رو به کارینا کرد و گفت :
خانوم بفرمایید از اینور
همزمان با تموم شدن جملهاش دستش رو سمت در ورودی عمارت نشون داد...
کارینا سرش رو به معنی تایید نشون داد...
و همراه با بکهیون و چهار تا بادیگارد دیگه به طرف خونه حرکت کردن...
••••••••••••••••••
همزمان با رسیدن اونها پارک چانیول هم رسید... روبرو شدن کارینا با اون مرد واقعاً سخت بود.... کارینا از اون مرد خوشش نمیومد و به نظرش آدم سرد خودخواه مغرور و در کل آدم بدی بود.....
••••••••••••••••••
با رسیدن چانیول یکی از بادیگاردها با سرعت طرف ماشین دوید و در رو برای آقای پارک باز کرد...
جناب پارک با کت شلواری که پوشیده بود واقعاً جذاب شده بود... اما این جذابیت به چشم کارینا نمیاومد...
دختر احساس بدی نسبت به چانیول پیدا کرده بود... و چانیول این رو نمیخواست
••••••••••••••••••
مایل به پارت⁷؟
(اسلاید²کت و شلوار چان)
Part⁶
••••••••••••••••••
با ایستادن ون کارینا به خودش اومد
اون پسری که قبلاً گفته بود اسمش بکهیونه
رو به کارینا گفت:
خانم رسیدیم
کارینا دوست نداشت که باهاش رسمی صحبت بکنن؛به بکهیون گفت:
_میشه بهم نگی خانوم؟به جاش بگوکارینا
بکیون که یکم جا خورده بود با دستپاچگی گفت:
_چشم خانو.... یعنی چشم....کارینا
کارینا بی صدا خندید و از ون پیاده شد
عمارت نسبتاً بزرگی بود
از عمارت خودشون بزرگتر بود...
با اینکه خیلی ناراحت بود و شوک بزرگی بهش وارد شده بود؛اما سعی میکرد خودشو عادی نشون بده سعی میکرد شخصیت همیشگیش رو نشون بده...
بکهیون به کارینا گفت:
میشه بهتون بگم خانوم؟آخه کارینا زیادی صمیمیه...
کارینا دوباره خندید و گفت:
_هرچی دوست داری صدام کن...
بکهیون دوباره رو به کارینا کرد و گفت :
خانوم بفرمایید از اینور
همزمان با تموم شدن جملهاش دستش رو سمت در ورودی عمارت نشون داد...
کارینا سرش رو به معنی تایید نشون داد...
و همراه با بکهیون و چهار تا بادیگارد دیگه به طرف خونه حرکت کردن...
••••••••••••••••••
همزمان با رسیدن اونها پارک چانیول هم رسید... روبرو شدن کارینا با اون مرد واقعاً سخت بود.... کارینا از اون مرد خوشش نمیومد و به نظرش آدم سرد خودخواه مغرور و در کل آدم بدی بود.....
••••••••••••••••••
با رسیدن چانیول یکی از بادیگاردها با سرعت طرف ماشین دوید و در رو برای آقای پارک باز کرد...
جناب پارک با کت شلواری که پوشیده بود واقعاً جذاب شده بود... اما این جذابیت به چشم کارینا نمیاومد...
دختر احساس بدی نسبت به چانیول پیدا کرده بود... و چانیول این رو نمیخواست
••••••••••••••••••
مایل به پارت⁷؟
(اسلاید²کت و شلوار چان)
۳.۳k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.