عاشقتم ولی ازت متنفرم!
p1
ویو صبح ساعت ۶:۳۰*
با صدای زنگ آلارمم بیدار شدم باز هم این مدرسه کوفتی
اووو راستی خودمو معرفی نکرد من ا/ت هستم و۱۸سالمه
ا/ت:چرا باید صبح ساعت شش بیدار بشم و برم به این مدرسه کوفتی
تا ریخت اون جونگ کوک و ببینم اه(ناراحت نشید فقط یک فیکه)
رفتم کارای مربوط کردم یونیفرمم و پوشیدم یه چیز سرپایی هم خوردم و رفتم
سرکلاس*
لارا: سلامممم ا/ت
ا/ت:سلام لارا چطوری
لارا:خوبم تو چطوری ؟
ا/ت:منم خوبم
جونگکوک: اوووو ببین کی اومده ا/ت خانم هر دفعه که قیافت و میبینم از زندگی سیر میشم دختره ی ایکبیری(😅😂)
ا/ت:نه که تو قشنگی منم وقتی تو رو میبینم حالم بهم میخوره چندش
جونگکوک:حرف دهنت و ببند تا نزدمت
ا/ت:گمشو بابا
جونگکوک:ببین
جونگکوک میخواست داد بزنه که استاد اومد و جونگکوک رفت نشست سره جاش
ا/ت:پسره ی پلشت مزاحم
لارا:ولش کن بابا
استاد درس داد و زنگ خورد
همه رفته بودن فقط من مونده بودم کلاس
داشتم با آرامش کتاب میخوندم که یلحظه احساس کردم خیس شدم ببینم کیه که دیدم.............
ببخشید این چند وقت نبودم سرم شلوغ بود
ویو صبح ساعت ۶:۳۰*
با صدای زنگ آلارمم بیدار شدم باز هم این مدرسه کوفتی
اووو راستی خودمو معرفی نکرد من ا/ت هستم و۱۸سالمه
ا/ت:چرا باید صبح ساعت شش بیدار بشم و برم به این مدرسه کوفتی
تا ریخت اون جونگ کوک و ببینم اه(ناراحت نشید فقط یک فیکه)
رفتم کارای مربوط کردم یونیفرمم و پوشیدم یه چیز سرپایی هم خوردم و رفتم
سرکلاس*
لارا: سلامممم ا/ت
ا/ت:سلام لارا چطوری
لارا:خوبم تو چطوری ؟
ا/ت:منم خوبم
جونگکوک: اوووو ببین کی اومده ا/ت خانم هر دفعه که قیافت و میبینم از زندگی سیر میشم دختره ی ایکبیری(😅😂)
ا/ت:نه که تو قشنگی منم وقتی تو رو میبینم حالم بهم میخوره چندش
جونگکوک:حرف دهنت و ببند تا نزدمت
ا/ت:گمشو بابا
جونگکوک:ببین
جونگکوک میخواست داد بزنه که استاد اومد و جونگکوک رفت نشست سره جاش
ا/ت:پسره ی پلشت مزاحم
لارا:ولش کن بابا
استاد درس داد و زنگ خورد
همه رفته بودن فقط من مونده بودم کلاس
داشتم با آرامش کتاب میخوندم که یلحظه احساس کردم خیس شدم ببینم کیه که دیدم.............
ببخشید این چند وقت نبودم سرم شلوغ بود
۱۰.۲k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.