عشق یا بردگی (پارت اخر)
تو اون روز داشتم تو اتاق سر و وعضمو برا بار اخر چک میکردم
این روز خیلی برام مهم یود من بلخره به دختر رویاهام رسیدم مشغول مرتب کردن موهام بودم که یاد ران افتادم اونو به خاطر توکا کشتم
درسته اون کار از نظرم درس بود اما با این وضعیت اون دختر کامل منو تحت کنترل داشت من هم خونه خودمو کشتم تا اون مال من باشه
یکم تو اینه به خودم نگاه کردم
اصلا شبیه قبلم نبودم کاملا عوض شده بودم
موهام
چهرم
افکارم
من چم شده
با بلند تر شدن موهام کم کم به ران شبیه میشدم
نمیدونم از سر دل تنگی بود یا چی اما عصبی شدم و مشت محکمی به اینه زدم دستم حسابی زخمی بود دنبال باند بودم که در باز شد با تصور این که یکی از اشناهاس
ریندو: گمشو بیرون الان میام
..: هعی تو حالت خوبه صدایه شکستن شنیدم
با اون صدا خشکم زد
اون صدایه ران بود؟ امکان نداره خودم کشتمش ممکن نیست احتمالا یکی صداشو تقلید کرده
ریندو: فقط گمشو بیرون
کمک نمیخوام
...: انا دستت بدجور زخمی شده
با اون جمله خلطرات برام مرور شدن بعد هر دعوا همینو میگفت من زیاد خوب مشت نمیزنم یا دفاع نمیکنم برا همین همیشه دستام اسیب میدید یا زخمی میشد و ران هربار با همین لحن این حرفو میزد
بی اختیار اشکام ریختن
سرمو بلند کردم تا ببینم کیه اون اون ران بود؟ باورم نمیشه خودشه
بدون لحظه ای فکر پریدم بغلش و هردو افتادیم
ریندو: ببخشید هق اون از هق قصد نبود هق اما چرا امدی هق
ران: بابا اروم بچه اون کارتم از قصد نبود از سره عاشقی بود نترس من خوبم یکی کمک کرد تازه فکردی به این راحتی عروسی داداش کوچیکمو بیخیال میشم کور خوندی بچه
ریندو: خوش حالم که خوبی
ران: بدو عروس منتظرتههههه لاک پشتتتت
تازه اون موهارم کوتاه میکنی تنخا نسخه یه اصلی منم
(به دلیل اینکه فحش زیاد خوردم ران و برگردوندم احتمالا از خانواده یه پر دردسرشونم بزارم)
این روز خیلی برام مهم یود من بلخره به دختر رویاهام رسیدم مشغول مرتب کردن موهام بودم که یاد ران افتادم اونو به خاطر توکا کشتم
درسته اون کار از نظرم درس بود اما با این وضعیت اون دختر کامل منو تحت کنترل داشت من هم خونه خودمو کشتم تا اون مال من باشه
یکم تو اینه به خودم نگاه کردم
اصلا شبیه قبلم نبودم کاملا عوض شده بودم
موهام
چهرم
افکارم
من چم شده
با بلند تر شدن موهام کم کم به ران شبیه میشدم
نمیدونم از سر دل تنگی بود یا چی اما عصبی شدم و مشت محکمی به اینه زدم دستم حسابی زخمی بود دنبال باند بودم که در باز شد با تصور این که یکی از اشناهاس
ریندو: گمشو بیرون الان میام
..: هعی تو حالت خوبه صدایه شکستن شنیدم
با اون صدا خشکم زد
اون صدایه ران بود؟ امکان نداره خودم کشتمش ممکن نیست احتمالا یکی صداشو تقلید کرده
ریندو: فقط گمشو بیرون
کمک نمیخوام
...: انا دستت بدجور زخمی شده
با اون جمله خلطرات برام مرور شدن بعد هر دعوا همینو میگفت من زیاد خوب مشت نمیزنم یا دفاع نمیکنم برا همین همیشه دستام اسیب میدید یا زخمی میشد و ران هربار با همین لحن این حرفو میزد
بی اختیار اشکام ریختن
سرمو بلند کردم تا ببینم کیه اون اون ران بود؟ باورم نمیشه خودشه
بدون لحظه ای فکر پریدم بغلش و هردو افتادیم
ریندو: ببخشید هق اون از هق قصد نبود هق اما چرا امدی هق
ران: بابا اروم بچه اون کارتم از قصد نبود از سره عاشقی بود نترس من خوبم یکی کمک کرد تازه فکردی به این راحتی عروسی داداش کوچیکمو بیخیال میشم کور خوندی بچه
ریندو: خوش حالم که خوبی
ران: بدو عروس منتظرتههههه لاک پشتتتت
تازه اون موهارم کوتاه میکنی تنخا نسخه یه اصلی منم
(به دلیل اینکه فحش زیاد خوردم ران و برگردوندم احتمالا از خانواده یه پر دردسرشونم بزارم)
۲.۸k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.