پارت 20
پارت 20
ویو ادمینتون
حدود یک هفته میشد که ات خونه ی میا دوستش مونده بود و اصلا فکر برگشتن نداشت با لیسا هم خیلیییییییی صمیمی شده بودن اصن جونشون به هم وصل بود.
ویو ات
هوفففف تقریبا یک هفتست من اینجام واییییی دیگه دارم زیاده روی میکنم حتما اوناهم اذیت میشن باید برم مسافرخونه ای چیزی رفتم و پسایلام رو جمع کردم و به سمت میا رفتم
+میا
میا:بل
+برام یه تاکسی میگیری
میا:کجا میخوای بری برای چی
+دیگه زیادی اینجا موندم زشته بیشتر بمونم میخوام برم مسافر خونه
که لیسا صدامو شنید از پشت با داد و جیخ اومد
لیسا:عهههه نههههه نروووو کجااااااا برای چییییییی
+دیگه زیادی زحمت دادم
که لیسا اومد و دستمو گرفت و کشید انداخت رو مبل خودشم اومد روم خیمه زد انگشت اشارشو تهدیذ وار گرفت جلوم
لیسا:حققق ندارییییی تا وقتی اینجا هست جای دیگه برییییی فهمیدیییییی؟؟
+یاخدا گوه خوردم باشه
میا:لیسا چرا ترسناک شدییی
لیسا:حیححح نمیدونم
+عاحححح مادر حوصلم سررفتهههه
میا:منم
لیسا:عااااااااااااا کجا بریم؟؟؟؟
میا:سینما
لیسا:رستوران
+نوچچ بیاین ترکیبی بزنیم اول میریم خرید بعد رستوران بعد سینما بعدم شهربازی
لیسا:من میرم لباسام بپوشممممممممم
ویو من
همشون اماده شدن و رفتن به سمت فروشگاه بزرگ شهر خیلیییی هم ذوقفق داشتننننن
ولی اونا از حال شوگا خبر نداشتن
ویو شوگا
دیگه نمیتونم تحمل کنم وایییی اگه ات لیسا رو ببینه چیییی دیگه اصلا نمیاد میگه من یه دخترو زدمم واییی بذبخت شدممم حتما باهم دعواشون میشههه ولی من دیگه صبرم لبریز شده من باید برشگردونم امروز میرم کل شهر و زیر و رو میکنم ازش یه نشونی بگیرم
هوفففف لباسام رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون
ویو ادمینتون
حدود یک هفته میشد که ات خونه ی میا دوستش مونده بود و اصلا فکر برگشتن نداشت با لیسا هم خیلیییییییی صمیمی شده بودن اصن جونشون به هم وصل بود.
ویو ات
هوفففف تقریبا یک هفتست من اینجام واییییی دیگه دارم زیاده روی میکنم حتما اوناهم اذیت میشن باید برم مسافرخونه ای چیزی رفتم و پسایلام رو جمع کردم و به سمت میا رفتم
+میا
میا:بل
+برام یه تاکسی میگیری
میا:کجا میخوای بری برای چی
+دیگه زیادی اینجا موندم زشته بیشتر بمونم میخوام برم مسافر خونه
که لیسا صدامو شنید از پشت با داد و جیخ اومد
لیسا:عهههه نههههه نروووو کجااااااا برای چییییییی
+دیگه زیادی زحمت دادم
که لیسا اومد و دستمو گرفت و کشید انداخت رو مبل خودشم اومد روم خیمه زد انگشت اشارشو تهدیذ وار گرفت جلوم
لیسا:حققق ندارییییی تا وقتی اینجا هست جای دیگه برییییی فهمیدیییییی؟؟
+یاخدا گوه خوردم باشه
میا:لیسا چرا ترسناک شدییی
لیسا:حیححح نمیدونم
+عاحححح مادر حوصلم سررفتهههه
میا:منم
لیسا:عااااااااااااا کجا بریم؟؟؟؟
میا:سینما
لیسا:رستوران
+نوچچ بیاین ترکیبی بزنیم اول میریم خرید بعد رستوران بعد سینما بعدم شهربازی
لیسا:من میرم لباسام بپوشممممممممم
ویو من
همشون اماده شدن و رفتن به سمت فروشگاه بزرگ شهر خیلیییی هم ذوقفق داشتننننن
ولی اونا از حال شوگا خبر نداشتن
ویو شوگا
دیگه نمیتونم تحمل کنم وایییی اگه ات لیسا رو ببینه چیییی دیگه اصلا نمیاد میگه من یه دخترو زدمم واییی بذبخت شدممم حتما باهم دعواشون میشههه ولی من دیگه صبرم لبریز شده من باید برشگردونم امروز میرم کل شهر و زیر و رو میکنم ازش یه نشونی بگیرم
هوفففف لباسام رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون
۱۹.۰k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.