P30 ایدل شکسته
(یونگی)
سریع دوییدم پیش اعضا و ماجرا رو بهشون گفتم ...بی توجه ب مراسم از در پشتی زدیم بیرون ...
نامجون;حداقل بهش زنگ بزن ...شاید مشکلی نباشه
نگران گوشیمو در اوردم و شمارشو گرفتم ...هر چی میزددم میگفت گوشیش خاموشه .....
جی هوپ; شماره ی دیگه ای نداری ازش؟یا شماره ی بقیه ی اعضا ؟
جین;گلوشو صاف میکنه ;من شماره هیونبینو دارم
کوک;هیونگ؟؟؟؟؟؟ خبریه؟؟
جین;خفه شو کوک...چون باید برای تمرین هماهنگ میکردیم شمارشو گرفتم
کوک;خنده; باشه باشه......
توی مدتی ک جین ب هیونبین زنگ میزد مدام با دستام ور میرفتم و از اینور اتاق ب اونور اتاق راه میرفتم
(ا/ت)
از صبح ی حس بدی داشتم ....وارد ماشینی شدیم ک یکی از استفای کمپانی گفت ...گفته بود ب خاطر هیترا و ساسنگ ها بهتره زودتر حرکت کنیم ...سوار ماشین شدیم و ماشین حرکت کرد ...خواستم ب یونگی زنگ بزنم ک دیدم شارژندارم و گوشیم خاموش شد ....
میره;بچه ها اجرامون خوب بود مگ نه؟
قبل از اینکه جوابشو بدیم ی مرد ک نقاب زده بود از در جلویی ون وارد شد و گوشی میره رو از دستش گرفت و وقتی میره بلند شد زد توی گوشش و انداختش روی صندلی ....
+هی مرتیکه ...فکر کردی چ غلطی میکنی ؟
بلند گفتم و بلند شدم ...مرده خواست من رو هم بزنه ک مچشو گرفتم و پیچوندم ...همونلحظه صدای ویبره ی گوشی هیونبین اومد ...مرد دیگه ای از در جلویی وارد شد ک نقاب داشت و ی تفنگ ب سمت سر کلی گرفت
^ولش کن وگرنه شلیک میکنم
اروم دست مرده رو ول کردم و ب کلی ک وحشت زده ب تفنگ خیره شد نگاه کررددم
+چی میخوای عوضی ؟
مرده نیشخند کثیفی زد
^من فق دستوراتو اجرا میکنم
+جی وای پی گفته اره؟
^نمیخوای ک غافلگیری رو خراب کنم اره؟اره خود خودشه ...باهاتون کار داره
+مرتیکه اشغال
سمت مرده هجوم بردم ک تفنگشو بالا اورد و شلیک کرد .....تیر از جفت گوش کلی و جینها ک نزدیک هم نشسته بودن رد شد و اونا جیغ کشیدن
^صداتون در بیاد گلوله ی بعدی تو سر یکیتون خالی میشه ....
ب فرد کناریش اشاره داد ک بیاد و دستامونو ببنده ....ب من اشاره کرد
^دست این وراجه رو خوب ببند ...خیلی چموشه ....میخوام ببینم رئیس ب من میفروشش تا ادمش کنم
لبخندی زد ک دندونای زردشو ب نمایش گذاشت و رفت جلوی ون
^گوشی هاشون رو هم بگیر
(یونگی)
جین روی بلندگو گذاشته بود گوشیشو...یهویی صدای بوق گوشی هیونبین قطع شد و جواب داد
جین ;الو ؟....هیونبین؟حالتون خوبه؟چرا جواب نمیدی؟
هیونبین جواب نمیداد ولی صدای مکالمه از پشت گوشی ب گوش میرسید ...صدای ا/ت میومد ک ب نظر میرسید داره با ی مرد جر و بحث میکنه ک یهو صدای گلوله اومد ....همه نفسمون رو حبس کردیم ک صدای مرده رو شنیدیم
^صداتون در بیاد گلوله ی بعدی رو تو سر یکیتون خالی میکنم
پس خدارو شکر انگار ب کسی شلیک نکرد
حرفای بعدیشون رو شنیدیم ک از حرفی ک ب ا/ت زده بود عصبانی شدم ک اخرین حرفش رو شنیدیم
^گوشی هاشون رو هم بگیر
ک هیونبین قطع کرد
ب سمت در هجوم بردم ک نامجون جلومو گرفت
نام;یونگی دیوونه بازی در نیار ...اونا مسلحن ...ممکنه سر یکیشون رو ب باد بدی
-ا/ت اونجاست
همچنان سعی میکردم با تقلا از دستش فرار کنم ک نامجون عصبی شد و داد زد ;احمق تو حتی نمیدونی اونا کجان
بهش خیره شدم ...اولین بار بود داد زدن نام رو میدیدم
بدجور داره هیجانی میشههه
سریع دوییدم پیش اعضا و ماجرا رو بهشون گفتم ...بی توجه ب مراسم از در پشتی زدیم بیرون ...
نامجون;حداقل بهش زنگ بزن ...شاید مشکلی نباشه
نگران گوشیمو در اوردم و شمارشو گرفتم ...هر چی میزددم میگفت گوشیش خاموشه .....
جی هوپ; شماره ی دیگه ای نداری ازش؟یا شماره ی بقیه ی اعضا ؟
جین;گلوشو صاف میکنه ;من شماره هیونبینو دارم
کوک;هیونگ؟؟؟؟؟؟ خبریه؟؟
جین;خفه شو کوک...چون باید برای تمرین هماهنگ میکردیم شمارشو گرفتم
کوک;خنده; باشه باشه......
توی مدتی ک جین ب هیونبین زنگ میزد مدام با دستام ور میرفتم و از اینور اتاق ب اونور اتاق راه میرفتم
(ا/ت)
از صبح ی حس بدی داشتم ....وارد ماشینی شدیم ک یکی از استفای کمپانی گفت ...گفته بود ب خاطر هیترا و ساسنگ ها بهتره زودتر حرکت کنیم ...سوار ماشین شدیم و ماشین حرکت کرد ...خواستم ب یونگی زنگ بزنم ک دیدم شارژندارم و گوشیم خاموش شد ....
میره;بچه ها اجرامون خوب بود مگ نه؟
قبل از اینکه جوابشو بدیم ی مرد ک نقاب زده بود از در جلویی ون وارد شد و گوشی میره رو از دستش گرفت و وقتی میره بلند شد زد توی گوشش و انداختش روی صندلی ....
+هی مرتیکه ...فکر کردی چ غلطی میکنی ؟
بلند گفتم و بلند شدم ...مرده خواست من رو هم بزنه ک مچشو گرفتم و پیچوندم ...همونلحظه صدای ویبره ی گوشی هیونبین اومد ...مرد دیگه ای از در جلویی وارد شد ک نقاب داشت و ی تفنگ ب سمت سر کلی گرفت
^ولش کن وگرنه شلیک میکنم
اروم دست مرده رو ول کردم و ب کلی ک وحشت زده ب تفنگ خیره شد نگاه کررددم
+چی میخوای عوضی ؟
مرده نیشخند کثیفی زد
^من فق دستوراتو اجرا میکنم
+جی وای پی گفته اره؟
^نمیخوای ک غافلگیری رو خراب کنم اره؟اره خود خودشه ...باهاتون کار داره
+مرتیکه اشغال
سمت مرده هجوم بردم ک تفنگشو بالا اورد و شلیک کرد .....تیر از جفت گوش کلی و جینها ک نزدیک هم نشسته بودن رد شد و اونا جیغ کشیدن
^صداتون در بیاد گلوله ی بعدی تو سر یکیتون خالی میشه ....
ب فرد کناریش اشاره داد ک بیاد و دستامونو ببنده ....ب من اشاره کرد
^دست این وراجه رو خوب ببند ...خیلی چموشه ....میخوام ببینم رئیس ب من میفروشش تا ادمش کنم
لبخندی زد ک دندونای زردشو ب نمایش گذاشت و رفت جلوی ون
^گوشی هاشون رو هم بگیر
(یونگی)
جین روی بلندگو گذاشته بود گوشیشو...یهویی صدای بوق گوشی هیونبین قطع شد و جواب داد
جین ;الو ؟....هیونبین؟حالتون خوبه؟چرا جواب نمیدی؟
هیونبین جواب نمیداد ولی صدای مکالمه از پشت گوشی ب گوش میرسید ...صدای ا/ت میومد ک ب نظر میرسید داره با ی مرد جر و بحث میکنه ک یهو صدای گلوله اومد ....همه نفسمون رو حبس کردیم ک صدای مرده رو شنیدیم
^صداتون در بیاد گلوله ی بعدی رو تو سر یکیتون خالی میکنم
پس خدارو شکر انگار ب کسی شلیک نکرد
حرفای بعدیشون رو شنیدیم ک از حرفی ک ب ا/ت زده بود عصبانی شدم ک اخرین حرفش رو شنیدیم
^گوشی هاشون رو هم بگیر
ک هیونبین قطع کرد
ب سمت در هجوم بردم ک نامجون جلومو گرفت
نام;یونگی دیوونه بازی در نیار ...اونا مسلحن ...ممکنه سر یکیشون رو ب باد بدی
-ا/ت اونجاست
همچنان سعی میکردم با تقلا از دستش فرار کنم ک نامجون عصبی شد و داد زد ;احمق تو حتی نمیدونی اونا کجان
بهش خیره شدم ...اولین بار بود داد زدن نام رو میدیدم
بدجور داره هیجانی میشههه
۱۴.۵k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.