فیک جیمین p⁵
ات :جیمین وایسا ...
جیمین رفت تو دفترش و رو به روی جانگ مین سو واساد
جیمین: همین الان از اینجا گمشو بیرون !
جانگ : چی؟چرا؟ جناب پارک اگه قضیه اته باید بگم درسته ما ی زمان با هم بودیم ولی بعد جدا شدیم البته اگه بگم دوسش ندارم دروغه ...
جیمین: گفتم گمشو ! اگه تا ۱ ثانیه دیگه اینجا باشی عواقبش پای خودته ...
جانگ: مثلا قراره چیکار کنی؟بشینی وسط دفترت کتکم بزنی؟هع*پوزخند*
جیمین: البته که نه! *سوت زد و ۴ تا مرد کله گنده با کت شلوار مشکی اومدن تو*
جیمین: بندازین بیرون دو تا چکم بخوابونین زیر گوشش که دیگه بر نگرده
جانگ :یا ، این کارا لازم نیس ... الان خودم میرم
&بعد بیرون کردن جانگ&
جیمین: ات ، منتظرم ....
ات : منتظر چی؟
جیمین: عذر خواهیت ...
ات : چه پررویی ! تو دعوتش کردی اینجا بعد من عذر بخوام ؟ واتت؟ متاسف شدم ... نچ نچ نچ ... اینجوریه؟ منم قهرم *غر غر فراوان*
جیمین: یااا سرم رفت . باشه باشه قهر نکن دیگه اصن من عذر میخوام....
ات : نمیخوام قهرم !
جیمین: چیکار کنم؟
ات: اگه ببریم شهربازی شاید یکم از حسابت کم کردم ....
جیمین: پاشو بریم خب!
ات: الان نههههه ، الان سرکاریم تو رئیس اینجایی نمیتونی یهو پاشی بری !
جیمین: اووو ، آره راس میگی ... راستی ی سوپرایز برات دارم ، من بخشتر انتقال دادم
ات : ولی من تازه به این بخش اومدماا
جیمین: میدونم....
ات: خب کدوم بخش انداختی؟
جیمین: دفتر خودم
ات : جانممم؟*تعجب
جیمین: اون میزی که دیروز صبح گذاشتم تو دفتر برا تو بود ، ببین میزت دقیقا رو به روی منه به نظرت باحال نیس ؟
ات : هومم ، خیلی باحاله ولی بیا کار و زندگی شخصیمونو قاتی نکنیم ...
جیمین: اعه ؟ اوکی ... پس اگه یهو آبدارچی شدی ناراحت نشیاا خودت گفتی قاتی نکنیم
ات : نه نه نهه شکر خوردم*خنده
جیمین: هومم *خنده
داشتن همینطوری حرف میزدن که یهو صدای در اومد ..
[تق تق تق *مثن صدا دره😂]
جیمین: بفرمایید داخل
لی: قربان ی نفر اومدن میخوان شما رو ببینن
جیمین: میشناسیدشون؟
لی : خیر قربان گفتن از آشناهای نزدیکتون هستن ...
جیمین: آشنای نزدیک؟ مطمئنی؟
لی : بگم بیان داخل یا برن؟
جیمین: بگو بره ...
ات: خانم لی لطفا بگین بیاد داخل ....
جیمین: برا چی باید بیاد؟
ات : برا چی نباید بیاد؟
جیمین: چون حوصله کسیو جز تو ندارم ...
ات : اوکی ولی اگه کار مهمی داشته باشه چی؟
جیمین:....
جیمین رفت تو دفترش و رو به روی جانگ مین سو واساد
جیمین: همین الان از اینجا گمشو بیرون !
جانگ : چی؟چرا؟ جناب پارک اگه قضیه اته باید بگم درسته ما ی زمان با هم بودیم ولی بعد جدا شدیم البته اگه بگم دوسش ندارم دروغه ...
جیمین: گفتم گمشو ! اگه تا ۱ ثانیه دیگه اینجا باشی عواقبش پای خودته ...
جانگ: مثلا قراره چیکار کنی؟بشینی وسط دفترت کتکم بزنی؟هع*پوزخند*
جیمین: البته که نه! *سوت زد و ۴ تا مرد کله گنده با کت شلوار مشکی اومدن تو*
جیمین: بندازین بیرون دو تا چکم بخوابونین زیر گوشش که دیگه بر نگرده
جانگ :یا ، این کارا لازم نیس ... الان خودم میرم
&بعد بیرون کردن جانگ&
جیمین: ات ، منتظرم ....
ات : منتظر چی؟
جیمین: عذر خواهیت ...
ات : چه پررویی ! تو دعوتش کردی اینجا بعد من عذر بخوام ؟ واتت؟ متاسف شدم ... نچ نچ نچ ... اینجوریه؟ منم قهرم *غر غر فراوان*
جیمین: یااا سرم رفت . باشه باشه قهر نکن دیگه اصن من عذر میخوام....
ات : نمیخوام قهرم !
جیمین: چیکار کنم؟
ات: اگه ببریم شهربازی شاید یکم از حسابت کم کردم ....
جیمین: پاشو بریم خب!
ات: الان نههههه ، الان سرکاریم تو رئیس اینجایی نمیتونی یهو پاشی بری !
جیمین: اووو ، آره راس میگی ... راستی ی سوپرایز برات دارم ، من بخشتر انتقال دادم
ات : ولی من تازه به این بخش اومدماا
جیمین: میدونم....
ات: خب کدوم بخش انداختی؟
جیمین: دفتر خودم
ات : جانممم؟*تعجب
جیمین: اون میزی که دیروز صبح گذاشتم تو دفتر برا تو بود ، ببین میزت دقیقا رو به روی منه به نظرت باحال نیس ؟
ات : هومم ، خیلی باحاله ولی بیا کار و زندگی شخصیمونو قاتی نکنیم ...
جیمین: اعه ؟ اوکی ... پس اگه یهو آبدارچی شدی ناراحت نشیاا خودت گفتی قاتی نکنیم
ات : نه نه نهه شکر خوردم*خنده
جیمین: هومم *خنده
داشتن همینطوری حرف میزدن که یهو صدای در اومد ..
[تق تق تق *مثن صدا دره😂]
جیمین: بفرمایید داخل
لی: قربان ی نفر اومدن میخوان شما رو ببینن
جیمین: میشناسیدشون؟
لی : خیر قربان گفتن از آشناهای نزدیکتون هستن ...
جیمین: آشنای نزدیک؟ مطمئنی؟
لی : بگم بیان داخل یا برن؟
جیمین: بگو بره ...
ات: خانم لی لطفا بگین بیاد داخل ....
جیمین: برا چی باید بیاد؟
ات : برا چی نباید بیاد؟
جیمین: چون حوصله کسیو جز تو ندارم ...
ات : اوکی ولی اگه کار مهمی داشته باشه چی؟
جیمین:....
۱۱.۸k
۰۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.