پارت۲
پارت۲
عشق به رنگ خون
خب استاد درسو گفت و رفت منم خواستم برم بیرون اما اون دختره که گفتم دوست دختر کیم ته هستش (گوماچی)گفت:هی دختره ی گشنه می خوای سیر شی .دلم درد گرفت و گفتم :نمی خوام مثل شما سیرا باشم می بینیمتون چی هستید دیگه .
بچه ها خندیدن کیم ته هم موهامو گرفت و کفت:ازش معذرت خواهی کن البته اگه نمی خوای بمیری
بچه هاهم گفتن:اووووووووو
کیم ته به پوز خندی زد و شیرموزی که دردست کوکی بود رو رومنریخت(بازم شیرموز کوک😅)منم گفتم ولم کن مگه من چیکار کردم ؟
ته:داری رو اعصاب دوست دخترم می ری منم خوشم نمیاد فهمیدی
منم تا خواستم چیزی بگم یه ظرف رو پر از خامه کردن و رو صورتم پاشیدن
منم گریه کنان به سمت سرویس بهداشتی رفتم داشتم صورتمو تمیز می کردم که یهو یه پسر گفت:کاری به ته و دوست دخترش نداشته باش بهت آسیب زیادی می زنن .
منم رومو برگردوندم و دیدم کوکیه
گفتم :چرا
گفت:آخه اونا خر پول مدرسه هستن ته هم دلش از سنگه
منم سرمو به علامت تایید تکون دادم
خب کوکی بیرون رفت و منم خودمو تمیز کردم و اینبار یه جوری خودمو آرایش کردم که همه دهنشون وابمونه خب یه ماتیک به رنگ توت فرنگی همرا داشتم و به لبم زدم مواهمو هم باز کردم تا کمرم بود صاف و زیبا خیلی جذاب بود خب رفتم بیرون اونجا یه سالن باریک بود یه پسره هم اونجا لم داده بود داشتم رد می شدم که گفت :هی بیبی منم بهش توجه نکردم گفت :می دونی خیلی جذابی منو چسبوند به دیوار لباشو آورد نزدیک که دیدم کیم ته گفت هی داری چیکار می کنی گفت:به توچه باید از تو اجازه بگیرم؟
ته گفت :تنت می خاره؟
و خلاصه یه دعوای مفصل اما پسره یه مشت هم زد تو دهنم لبم خون بود البته کنار لبم
کیم ته سریع رفت و یه پنبه آوردو زخممو بهتر کرد گفت :ببین این قضیه رو هیچکس نباید بدونه و من به خاطر تو اینکارو نکردم من خیلی وقته دوست دارم این پسره رو بزنم.
منو گفتم: باشه
رفتیم کلاس معلم ادبیات به همه سلام کردو گفت :فردا امتحان ادبیاته
دستم شکست تا پارت بعد بای
و لایک و کامنت فراموش نشه😘
عشق به رنگ خون
خب استاد درسو گفت و رفت منم خواستم برم بیرون اما اون دختره که گفتم دوست دختر کیم ته هستش (گوماچی)گفت:هی دختره ی گشنه می خوای سیر شی .دلم درد گرفت و گفتم :نمی خوام مثل شما سیرا باشم می بینیمتون چی هستید دیگه .
بچه ها خندیدن کیم ته هم موهامو گرفت و کفت:ازش معذرت خواهی کن البته اگه نمی خوای بمیری
بچه هاهم گفتن:اووووووووو
کیم ته به پوز خندی زد و شیرموزی که دردست کوکی بود رو رومنریخت(بازم شیرموز کوک😅)منم گفتم ولم کن مگه من چیکار کردم ؟
ته:داری رو اعصاب دوست دخترم می ری منم خوشم نمیاد فهمیدی
منم تا خواستم چیزی بگم یه ظرف رو پر از خامه کردن و رو صورتم پاشیدن
منم گریه کنان به سمت سرویس بهداشتی رفتم داشتم صورتمو تمیز می کردم که یهو یه پسر گفت:کاری به ته و دوست دخترش نداشته باش بهت آسیب زیادی می زنن .
منم رومو برگردوندم و دیدم کوکیه
گفتم :چرا
گفت:آخه اونا خر پول مدرسه هستن ته هم دلش از سنگه
منم سرمو به علامت تایید تکون دادم
خب کوکی بیرون رفت و منم خودمو تمیز کردم و اینبار یه جوری خودمو آرایش کردم که همه دهنشون وابمونه خب یه ماتیک به رنگ توت فرنگی همرا داشتم و به لبم زدم مواهمو هم باز کردم تا کمرم بود صاف و زیبا خیلی جذاب بود خب رفتم بیرون اونجا یه سالن باریک بود یه پسره هم اونجا لم داده بود داشتم رد می شدم که گفت :هی بیبی منم بهش توجه نکردم گفت :می دونی خیلی جذابی منو چسبوند به دیوار لباشو آورد نزدیک که دیدم کیم ته گفت هی داری چیکار می کنی گفت:به توچه باید از تو اجازه بگیرم؟
ته گفت :تنت می خاره؟
و خلاصه یه دعوای مفصل اما پسره یه مشت هم زد تو دهنم لبم خون بود البته کنار لبم
کیم ته سریع رفت و یه پنبه آوردو زخممو بهتر کرد گفت :ببین این قضیه رو هیچکس نباید بدونه و من به خاطر تو اینکارو نکردم من خیلی وقته دوست دارم این پسره رو بزنم.
منو گفتم: باشه
رفتیم کلاس معلم ادبیات به همه سلام کردو گفت :فردا امتحان ادبیاته
دستم شکست تا پارت بعد بای
و لایک و کامنت فراموش نشه😘
۴.۱k
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.