PART 4
♡My Wrong♡
که یهو یه نفر اومد سمتم ....
فکر کردم همون عوضی هست که بی دلیل منو زد پس سریع عکسالعمل نشون دادم و همون جوری که رو تخت بودم و بدن بیجونم رو تکون دادم و رسیدم به تاج تختم که بهش تکیه دادم
که اون فرد اومد نزدیکم یه پیرزن بود
+ آجوما
(علامت آجوما = )
= سلام دختر اومدم ببینم حالت چطوره
+ممنونم ولی یه سوال
= چی ؟
+ من رو چرا آوردید اینجا
= تو جاسوسی ارباب رو کردی
میدونی چه کار اشتباهی کردی
+ من هیچ کاری نکردم
= جلوی من نمی خواد خودت رو بزنی به موش مردگی بزنی
+ ولی من حقیقت رو میگم
= به من مربوط نیست با ارباب صحبت کن
+ ارباب کیه
= فکر کنم اون شلاقای ارباب فراموشی داده بهت
+ چی ؟ارباب کیه 🥺
=همون کسی که جاسوسیش رو کردی
+ اِی بابا من می گم جاسوسی کسی رو نکردم
اصلا من میخوام ارباب رو ببینم
ویوی ا/ت
همین کلمه رو که گفتم پاشدم بد بدن دردی داشتم میرفتم سمت در که برم پیش این یارو ارباب هِ
که آجوما جلوم رو گرفت
= کجا
+ میخوام برم پیش این آدمی که من رو اشتباهی گرفته
= کی
+ همین اربابابتون
= پیش اونم میری فعلا قراره خیلی ببینیش
ولی نه با این تیپ و لباس خونی
+ مگه چشه
= خودت رو تمیز کن ارباب حساسه
تمیز شدی میبرمت پیشه ارباب
+می خوایچیکار کنی
= بیا دنبالم
(آجوما بردت حموم لباس داد بهت و حتی موهات رو خشک کرد و کفش تو خونی داد بهت ) (میزارم عکسش رو )
+ خب دیگه حالا که آماده کردی ببرم پیش همون ارباب جونت
= ۱ ارباب جون من نیست 😂 ۲ ارباب سر کاره بیاد برو ببینش من که دست و پاهات رو نبستم
+ یعنی من حالا حالا ها باید اینجا باشم تا ارباب بیاد تا ببینمش (ذهنت : البته بدیم نمیاد من تو خونه ی خودم حوصلم سر میره اینجا چندنفر هستند البته اگه باهام مثل برده حرف نزنن )
=آره دخترم باید منتظر باشی
ولی تا میاد میتونی راحت باشی
+ هوف باشه ممنون
= من برمدیگه
+باشه
ویوی جونگکوک
دختره رو خیلی بد زدم باید میزدم تا آدم بشه جاسوسی من رو نکنه
وقتی فهمیدم بیهوش شده ولش کردم وگفتم ببرنش تو همون اتاقی که اول اومده بود بزارن
اون اتاق اتاق سانیا بود
وقتی بهش فکر میکنم بغض و اعصاب خوردی میاد سراغم
همین جوری که داشتم با خودم حرف میزدم گوشیم زندگ خورد
( علامت تهیونگ رو که یادتونه ×)
مکالمه جونگکوک و تهیونگ
× داداش زود باش بیا
_ چیشده
× دارم میگم اوضاع خرابه بیا
_ اوکی
ویوی جونگکوک
پرسرعت رفتم پیش تهیونگ
_ چیشده
× داداش این معاملمون هم خراب شد فهمیدن قصدمان چیه حدود ۸۰ درصد از پولمون دود شد رفت هوا
_ یعنی چی
× مطمئنم کار اوک جاسوسَس
_ ماکه اون رو گرفتیم
× شاید رفیقاش اینکار رو میکنن برو ای زیز زبونش بکش بیرون اوضاع بده ها
_ ای داد
باشه بیا فعلا بریم سر کار
× اوکی
ویوی ادمینتون 💜
جونگکوک ساعت ۱۱ شب کارش تموم میشه و میاد خونه همونطوری که میدونید ا/ت منتظر جونگکوک ولی تا بیاد میره غذا درست میکنه
غدای《 کوکی 》
ویوی جونگکوک
وقتی رسیدم خونه ...
_______________________
میدونم زیاد شد ولی ببشید
اگه ادامه رو می خواید لایک کنید
که یهو یه نفر اومد سمتم ....
فکر کردم همون عوضی هست که بی دلیل منو زد پس سریع عکسالعمل نشون دادم و همون جوری که رو تخت بودم و بدن بیجونم رو تکون دادم و رسیدم به تاج تختم که بهش تکیه دادم
که اون فرد اومد نزدیکم یه پیرزن بود
+ آجوما
(علامت آجوما = )
= سلام دختر اومدم ببینم حالت چطوره
+ممنونم ولی یه سوال
= چی ؟
+ من رو چرا آوردید اینجا
= تو جاسوسی ارباب رو کردی
میدونی چه کار اشتباهی کردی
+ من هیچ کاری نکردم
= جلوی من نمی خواد خودت رو بزنی به موش مردگی بزنی
+ ولی من حقیقت رو میگم
= به من مربوط نیست با ارباب صحبت کن
+ ارباب کیه
= فکر کنم اون شلاقای ارباب فراموشی داده بهت
+ چی ؟ارباب کیه 🥺
=همون کسی که جاسوسیش رو کردی
+ اِی بابا من می گم جاسوسی کسی رو نکردم
اصلا من میخوام ارباب رو ببینم
ویوی ا/ت
همین کلمه رو که گفتم پاشدم بد بدن دردی داشتم میرفتم سمت در که برم پیش این یارو ارباب هِ
که آجوما جلوم رو گرفت
= کجا
+ میخوام برم پیش این آدمی که من رو اشتباهی گرفته
= کی
+ همین اربابابتون
= پیش اونم میری فعلا قراره خیلی ببینیش
ولی نه با این تیپ و لباس خونی
+ مگه چشه
= خودت رو تمیز کن ارباب حساسه
تمیز شدی میبرمت پیشه ارباب
+می خوایچیکار کنی
= بیا دنبالم
(آجوما بردت حموم لباس داد بهت و حتی موهات رو خشک کرد و کفش تو خونی داد بهت ) (میزارم عکسش رو )
+ خب دیگه حالا که آماده کردی ببرم پیش همون ارباب جونت
= ۱ ارباب جون من نیست 😂 ۲ ارباب سر کاره بیاد برو ببینش من که دست و پاهات رو نبستم
+ یعنی من حالا حالا ها باید اینجا باشم تا ارباب بیاد تا ببینمش (ذهنت : البته بدیم نمیاد من تو خونه ی خودم حوصلم سر میره اینجا چندنفر هستند البته اگه باهام مثل برده حرف نزنن )
=آره دخترم باید منتظر باشی
ولی تا میاد میتونی راحت باشی
+ هوف باشه ممنون
= من برمدیگه
+باشه
ویوی جونگکوک
دختره رو خیلی بد زدم باید میزدم تا آدم بشه جاسوسی من رو نکنه
وقتی فهمیدم بیهوش شده ولش کردم وگفتم ببرنش تو همون اتاقی که اول اومده بود بزارن
اون اتاق اتاق سانیا بود
وقتی بهش فکر میکنم بغض و اعصاب خوردی میاد سراغم
همین جوری که داشتم با خودم حرف میزدم گوشیم زندگ خورد
( علامت تهیونگ رو که یادتونه ×)
مکالمه جونگکوک و تهیونگ
× داداش زود باش بیا
_ چیشده
× دارم میگم اوضاع خرابه بیا
_ اوکی
ویوی جونگکوک
پرسرعت رفتم پیش تهیونگ
_ چیشده
× داداش این معاملمون هم خراب شد فهمیدن قصدمان چیه حدود ۸۰ درصد از پولمون دود شد رفت هوا
_ یعنی چی
× مطمئنم کار اوک جاسوسَس
_ ماکه اون رو گرفتیم
× شاید رفیقاش اینکار رو میکنن برو ای زیز زبونش بکش بیرون اوضاع بده ها
_ ای داد
باشه بیا فعلا بریم سر کار
× اوکی
ویوی ادمینتون 💜
جونگکوک ساعت ۱۱ شب کارش تموم میشه و میاد خونه همونطوری که میدونید ا/ت منتظر جونگکوک ولی تا بیاد میره غذا درست میکنه
غدای《 کوکی 》
ویوی جونگکوک
وقتی رسیدم خونه ...
_______________________
میدونم زیاد شد ولی ببشید
اگه ادامه رو می خواید لایک کنید
۳.۶k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.