᧔فیك رآن 🍶 ᧓ ⊹
᧔فیك رآن 🍶 ᧓ ⊹
|`…•°چند پآرتي•°››|
ران:ا/ت،میخوام بخوابم پس صدای تلویزیون رو بلند نکن
ا/ت:تازه میخواستم فیلم ببینم که....وای باشه
ران:خوبه(لبخند)
........................
یهو به خودم اومدمو دیدم منم لبخند زدم،ران هم نزدیکم شده و دستش رو لپمه....این چه موقعیته توش گیر کردمممم
....................
ران:شبت بخیر........(مکث بلند)ا/ت؟...خواستم بدونم که چند سالته؟
ا/ت:فردا تولد ۲۹ سالگیمه(لبخند فیک)
ران:پس تولدته...هوممم،چرا تولد نمیگیری و چرا اینجایی؟
ا/ت: خانوادم...میدونی...
ران:اره خوب میدونم، منم به خاطر همین اینجام. (سرشو سمت ا/ت برد)بزار ببینم امسال
چند سالم میشه...اومممم اها ۳۱ سالمه یجورایی گفتم بدونی؛شبت بخیر دختر جون
ا/ت:شبت بخیر ران
...............................
ویو ی ران:
صبح روز که بلند شدم با اینکه نمیتونم چرا دوست داشتم برم برای خودم گل بگیرم ،ی گل رز با تزئینات اضافه،گل رز رو دوست دارم...شاید خیلی.
................................
ران:اقا...اقا(داد ملایم)این گل رز رو بهم بده،البته به سلیقه خودت تزئینش کن.
.............................
داشتم راه میرفتم و گلو بو میکردم که ا/ت رو دیدم،داشت از هتل میومد بیرون،دستمو بلند کردم و صداش زدم اونم وقتی منو دید با لبخند بهم دست تکون دادو اومد سمتم
ا/ت:سلام ران،چه گل رز قشنگیه،کاملا سرزندست
ران: سلام ا/ت البته گل قشنگیه
...................
یکم با خودم فکر کردمو گفتم
ران:میخوایش؟
ا/ت:چ...چی؟
ران:چیز عجیبی نگفتم،گفتم میخوایش؟از اونجایی که تولدتم هست خب...(گلو گرفت سمت ا/ت)باید قبولش کنی
ا/ت:ممنون... ران
ران:چیزی نیست که بخوای بخواطرش تشکر کنی ازم،(دست ا/ت رو میگیره و میدووعه)خب بیا حالا یکم دور بزنیممم(لبخند،ذوق)
.........................
بعد اینکه با ا/ت دور زدم حسابی ازش خوشم اومد پس ارزششو داره ازش بپرسم چه حسی بهم داره،ایا اون حسی که داره عشقش به منه؟
..........................................
ران:ا/ت،نظرت چیه بریم پارک تا غروبو تماشا کنیم؟
ا/ت:فکر خوبیه(لبخند)
ران:پس وایسا میخوام برم یکم خوراکی بگیرم،تو چی میخوای؟
ا/ت:ی نوشیدنی خنک
ران:پس حله(لبخند با چشای بسته)
...................................
ران:ا/ت....میخوام بپرسم ازت چه حسی بهم داری؟
ا/ت:را..ران تو خوبی؟(قرمز)خب به عنوان دوست...(ران حرفشو قطع میکنه)
ران:نه به عنوان دوست،به عنوان ی...
ا/ت:نه ران ایندفعه من حرفتو قطع میکنم،اگه بخوام درمورد این سوال فکر کنم میزاری؟
ران: البته
....................................
نزدیکش شدم و دستمو گذاشتم رو گونش...حقیقتا راستشو بخوام بگم که بوسه بهش زدم....خجالت اور بود ولی این یکی دسته خودم نبود
ران: منظوری ازین کار...... نداشتم...(خجالت زده)بار دیگه وقتی میخوام این سوالو ازت بپرسم میخوام بهم راستشو بگی باشه ؟
ا/ت:(گونه هاش قرمز شدن)هوم(سرشو انداخت پایین)
|`…•°چند پآرتي•°››|
ران:ا/ت،میخوام بخوابم پس صدای تلویزیون رو بلند نکن
ا/ت:تازه میخواستم فیلم ببینم که....وای باشه
ران:خوبه(لبخند)
........................
یهو به خودم اومدمو دیدم منم لبخند زدم،ران هم نزدیکم شده و دستش رو لپمه....این چه موقعیته توش گیر کردمممم
....................
ران:شبت بخیر........(مکث بلند)ا/ت؟...خواستم بدونم که چند سالته؟
ا/ت:فردا تولد ۲۹ سالگیمه(لبخند فیک)
ران:پس تولدته...هوممم،چرا تولد نمیگیری و چرا اینجایی؟
ا/ت: خانوادم...میدونی...
ران:اره خوب میدونم، منم به خاطر همین اینجام. (سرشو سمت ا/ت برد)بزار ببینم امسال
چند سالم میشه...اومممم اها ۳۱ سالمه یجورایی گفتم بدونی؛شبت بخیر دختر جون
ا/ت:شبت بخیر ران
...............................
ویو ی ران:
صبح روز که بلند شدم با اینکه نمیتونم چرا دوست داشتم برم برای خودم گل بگیرم ،ی گل رز با تزئینات اضافه،گل رز رو دوست دارم...شاید خیلی.
................................
ران:اقا...اقا(داد ملایم)این گل رز رو بهم بده،البته به سلیقه خودت تزئینش کن.
.............................
داشتم راه میرفتم و گلو بو میکردم که ا/ت رو دیدم،داشت از هتل میومد بیرون،دستمو بلند کردم و صداش زدم اونم وقتی منو دید با لبخند بهم دست تکون دادو اومد سمتم
ا/ت:سلام ران،چه گل رز قشنگیه،کاملا سرزندست
ران: سلام ا/ت البته گل قشنگیه
...................
یکم با خودم فکر کردمو گفتم
ران:میخوایش؟
ا/ت:چ...چی؟
ران:چیز عجیبی نگفتم،گفتم میخوایش؟از اونجایی که تولدتم هست خب...(گلو گرفت سمت ا/ت)باید قبولش کنی
ا/ت:ممنون... ران
ران:چیزی نیست که بخوای بخواطرش تشکر کنی ازم،(دست ا/ت رو میگیره و میدووعه)خب بیا حالا یکم دور بزنیممم(لبخند،ذوق)
.........................
بعد اینکه با ا/ت دور زدم حسابی ازش خوشم اومد پس ارزششو داره ازش بپرسم چه حسی بهم داره،ایا اون حسی که داره عشقش به منه؟
..........................................
ران:ا/ت،نظرت چیه بریم پارک تا غروبو تماشا کنیم؟
ا/ت:فکر خوبیه(لبخند)
ران:پس وایسا میخوام برم یکم خوراکی بگیرم،تو چی میخوای؟
ا/ت:ی نوشیدنی خنک
ران:پس حله(لبخند با چشای بسته)
...................................
ران:ا/ت....میخوام بپرسم ازت چه حسی بهم داری؟
ا/ت:را..ران تو خوبی؟(قرمز)خب به عنوان دوست...(ران حرفشو قطع میکنه)
ران:نه به عنوان دوست،به عنوان ی...
ا/ت:نه ران ایندفعه من حرفتو قطع میکنم،اگه بخوام درمورد این سوال فکر کنم میزاری؟
ران: البته
....................................
نزدیکش شدم و دستمو گذاشتم رو گونش...حقیقتا راستشو بخوام بگم که بوسه بهش زدم....خجالت اور بود ولی این یکی دسته خودم نبود
ران: منظوری ازین کار...... نداشتم...(خجالت زده)بار دیگه وقتی میخوام این سوالو ازت بپرسم میخوام بهم راستشو بگی باشه ؟
ا/ت:(گونه هاش قرمز شدن)هوم(سرشو انداخت پایین)
۲.۰k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.