~سناریو اسکیز درخواستی~
~سناریو اسکیز درخواستی~
وقتی باهم دعوا کردین و شب پیششون نمیخوابی اونا خوابشون نمیبره و گریه میکنن*بچه هام🥲💔*
چان:ا.ت تروخدا بیا پیشم بخواب*صدای گرفته*
وقتی دید گریه کرده سریع بغلش کرد
_(دوباره اشکاش سرازیر شدن)
ببخشید چانی میدونی طاقت دیدن اشکاتو ندارم پس گریه نکن
_باشه بیبی الانم بیا بریم بخوابیم*منحرف نشین مردم فقط خوابیدن👀*
لینو:معمولا تو باید میرفتی ناز میکشیدی ولی اینسری خبری از اینکارا نبود چون مقصر لینو بود
_ا.ت*اروم و بغضی*
ل لینو تو گریه کردی؟
*بغلش کرد*
هعی گربه کوچولوم چرا گریه کرده؟
_میدونی که بدون تو خوابم نمیبره چرا اینجا خوابیدی؟
ببخشید آقای لی دیگه تکرار نمیشه
_آفرین خانوم لی
چانگبین:اومد برآید استایل بغلت کردو گذاشتت رو تخت
ا.تم دید گریه کرده
هی تو گریه کردی؟
_هیچی نگو و فقط بغلم کن*بغضی*
هیون:عشقم بیب ا.تی اهههههه حرف بزنن دیگهه مگه نمیبینی بخاطرت گریه هم کردمم
وایسا تو گریه کردی؟
_آره کردم*بغض*
اخیی عشقمم بیا بغلم
_*رفت بغلش*ولی فک نکن تنبیه نمیشی
هیچی دیگه ا.تم تا دوماه پنگوئنی راه میرفت
فلیکس:چون بدون بغلت خوابش نمیبرد داشت گریه میکرد
توهم فکر کردی خوابه و رفتی چکش کنی که دیدی داره گریه میکنه
هعی تو داری گریه میکنیی؟؟
_*خودشو انداخت بغلش*
_تروخدا دیگه باهام قهر نکن من بدون تو نمیتونم نفس بکشم*گریه شدید*
هان:با چشای اشکی اومد پیشت
_ا.ت میشه بغلم کنی؟*بغض*
+(پرید بغلش)
سونگمین:مث چانگبین(بدلیل کمبود ایده)
جونگین:از وقتی رفتی رو مبل پیشت وایساده بود و منتظر بود باهاش آشتی کنی
که دیگه طاقت نیاورد و گریش گرفت
جونگینااا چرا داری گریه میکنیی؟
_ببخشید ببخشید*گریه*
اه عشقم یعنی من نمیتونم یکم بچه بازی کنم؟تو چرا انقد کوچولوییی
_*گریش بند اومد*من کوچولوام؟*از کمرت گرفت و خودشو بهت چسبوند*
گوه خوردم*لبخند ملیح*
وقتی باهم دعوا کردین و شب پیششون نمیخوابی اونا خوابشون نمیبره و گریه میکنن*بچه هام🥲💔*
چان:ا.ت تروخدا بیا پیشم بخواب*صدای گرفته*
وقتی دید گریه کرده سریع بغلش کرد
_(دوباره اشکاش سرازیر شدن)
ببخشید چانی میدونی طاقت دیدن اشکاتو ندارم پس گریه نکن
_باشه بیبی الانم بیا بریم بخوابیم*منحرف نشین مردم فقط خوابیدن👀*
لینو:معمولا تو باید میرفتی ناز میکشیدی ولی اینسری خبری از اینکارا نبود چون مقصر لینو بود
_ا.ت*اروم و بغضی*
ل لینو تو گریه کردی؟
*بغلش کرد*
هعی گربه کوچولوم چرا گریه کرده؟
_میدونی که بدون تو خوابم نمیبره چرا اینجا خوابیدی؟
ببخشید آقای لی دیگه تکرار نمیشه
_آفرین خانوم لی
چانگبین:اومد برآید استایل بغلت کردو گذاشتت رو تخت
ا.تم دید گریه کرده
هی تو گریه کردی؟
_هیچی نگو و فقط بغلم کن*بغضی*
هیون:عشقم بیب ا.تی اهههههه حرف بزنن دیگهه مگه نمیبینی بخاطرت گریه هم کردمم
وایسا تو گریه کردی؟
_آره کردم*بغض*
اخیی عشقمم بیا بغلم
_*رفت بغلش*ولی فک نکن تنبیه نمیشی
هیچی دیگه ا.تم تا دوماه پنگوئنی راه میرفت
فلیکس:چون بدون بغلت خوابش نمیبرد داشت گریه میکرد
توهم فکر کردی خوابه و رفتی چکش کنی که دیدی داره گریه میکنه
هعی تو داری گریه میکنیی؟؟
_*خودشو انداخت بغلش*
_تروخدا دیگه باهام قهر نکن من بدون تو نمیتونم نفس بکشم*گریه شدید*
هان:با چشای اشکی اومد پیشت
_ا.ت میشه بغلم کنی؟*بغض*
+(پرید بغلش)
سونگمین:مث چانگبین(بدلیل کمبود ایده)
جونگین:از وقتی رفتی رو مبل پیشت وایساده بود و منتظر بود باهاش آشتی کنی
که دیگه طاقت نیاورد و گریش گرفت
جونگینااا چرا داری گریه میکنیی؟
_ببخشید ببخشید*گریه*
اه عشقم یعنی من نمیتونم یکم بچه بازی کنم؟تو چرا انقد کوچولوییی
_*گریش بند اومد*من کوچولوام؟*از کمرت گرفت و خودشو بهت چسبوند*
گوه خوردم*لبخند ملیح*
۶.۴k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.