یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان ارتش
پارت چهل و چهار
ملکا:کو کجاست
نگاهی به در انداختم که یهو هاکان لبمو گاز گرفت
منم چون دردم اوند لبشو محکم گاز گرفتم
هاکان: آوخ دردم گرفت
وقتی لباشو ول کردم دیدم لبش خونیه
دستمال بهش دادم تا لبشو پاک کنه
شب شده خوابم نمیومد
از جام بلند شدم دیدم هاکان پشت میزش نشسته
رفتم پیشش نمیدونم داشت چیکار میکرد توی لبتابش
ملکا: حوصلم سر رفته میای بازی کنیم
هاکان:کار دارم الان عشقم
واقعا این هاکان بود چرا بهم بی محلی کرد اخم کردم رفتم
بعد چند دقیقه رفتم پیشش
ملکا:هاکان میشه روی صندلی تو بشینم
دلم میخواست روی پاهاش بشینم بغلش کنم
هاکان:نه الان کار دارم برو روی اون صندلی دیگه بشین
عصبی شدم رفتم از داخل یخچال پرتغال برداشتم
داشتم پوس میکندم عصبی شدم چاقو از دستم در رفت
دستمو برید
ملکا:آخ دستم
هاکان:چی شد حالت خوبه
تا خواست بیاد پیشم چاقو دو سمتش گرفتم
ملکا:جلو نیا وگرنه با همین چاقو میزنم تیکه تیکت میکنم برو به کارت برس آخه کارت از من مهمتره
رمان ارتش
پارت چهل و چهار
ملکا:کو کجاست
نگاهی به در انداختم که یهو هاکان لبمو گاز گرفت
منم چون دردم اوند لبشو محکم گاز گرفتم
هاکان: آوخ دردم گرفت
وقتی لباشو ول کردم دیدم لبش خونیه
دستمال بهش دادم تا لبشو پاک کنه
شب شده خوابم نمیومد
از جام بلند شدم دیدم هاکان پشت میزش نشسته
رفتم پیشش نمیدونم داشت چیکار میکرد توی لبتابش
ملکا: حوصلم سر رفته میای بازی کنیم
هاکان:کار دارم الان عشقم
واقعا این هاکان بود چرا بهم بی محلی کرد اخم کردم رفتم
بعد چند دقیقه رفتم پیشش
ملکا:هاکان میشه روی صندلی تو بشینم
دلم میخواست روی پاهاش بشینم بغلش کنم
هاکان:نه الان کار دارم برو روی اون صندلی دیگه بشین
عصبی شدم رفتم از داخل یخچال پرتغال برداشتم
داشتم پوس میکندم عصبی شدم چاقو از دستم در رفت
دستمو برید
ملکا:آخ دستم
هاکان:چی شد حالت خوبه
تا خواست بیاد پیشم چاقو دو سمتش گرفتم
ملکا:جلو نیا وگرنه با همین چاقو میزنم تیکه تیکت میکنم برو به کارت برس آخه کارت از من مهمتره
۱۸.۳k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.