پارت ۱۸
پارت ۱۸
نزدیکای ظهر بود رفتیم خونه دیدیم ستین نیست
سادیا:حتما رفته خرید هرجا هست پیداش میشه
ویوی ستین
دلهره و دلشوره رو توی چشای بچ ها دیدم ک بهم استرس وارد کرد واس تخلیه استرسم رفتم خرید و کلی میوه خریدم برگشتم خونه دیدم دخترا در حال مرتب کردنه خونه ان
سودا:بدو اون گلدونو بده من
ستین:زودع واس اینکارا
سادیا:من ک بخاطر رامتین اینکارا رو نمیکنم استاد داره میاد خونه در ضمن رهام و امیر هم باهاشن
سودا:منم دقیقا
ستین:ای بابا از دست شماها بیاین ناهار گرفتم
میزو چیدم و دور میز نشستیم
سودا:یکم زود نیست واس ازدواج
سادیا:منم میگم خاهر ما عجله داره
ستین:خیلی پر حرف شدینا
سودا:ببخشید خب
سادیا:توجه نکردی چقد کم حرف شدم خب معلومه از ی چی ناراحتم زبون وا نکردی بپرسی چمه ای بابا عشق چشاتو کور کرده نمیبینی خاهراتو
ستین:بگو بینم از چی ناراحتی
سودا:از ازدواجت نمیگیم ازدواج نکنا میگیم با این ازدواج نکن
ستین:دخترا جوش نزنید خدم میدونم دارم چیکار میکنم
دوتاشون قهر کنان بلند شدن و رفتن ب کارا رسیدن نزدیکای شب بود مشغول آماده شدن شدیم مانتو و شلوار آبی رنگو پوشیدم ی شال مشکی سودا و سادیا لباس ستشون ک مشکی رنگ بود پوشیده بودن نزدیک ساعت ۹ رسیدن در و باز کردم دخترا سریع رفتن توی اتاقشون گلو از دست رامتین گرفتم
ستین:بفرمایید
اومدن داخل و دخترا خیلی آروم اومدن بیرون از اتاق سلام کردن نشستن چایی رو آماده کردم و بردم
(کامبک ب ی هفته بعد)
صب روز عروسی منو رامتین برد آرایشگاه
آرایشگر:این داماده ک تو رو رسوند
ستین:بعله
آرایشگر:دختر میدونم هرکی جای من بود بهت نمیگفت این پسر کارش گول زدنه دختراست دختره منم همین گل زد هرچی دارایشو بالا کشید با شناسنامه تقلبی و اسم جعلی دخترا رو میکشونه پشت سفره عقد و بی سیرتشون میکنه و دارایشون بالا میکشه و گم و گور. میشه بزا عکسای عروسی جعلی دخترمو نشونت بدم باورت شه
عکسا ک نشونم داد هنگ کرده بودم
آرایشگر:الان دخترم توی دیوونه خونه است باهاش بازی شده خدا میدونه با چند نفر بازی کرده نمیدونم چجور از دست پلیسا فرار میکنه کارشو خوب بلده لطفا گول نخور
ی چند ساعت گذشت ی فکری ب سرم زد
ستین:آرایشمو تموم میخام آبروشو ببرم انتقام تموم دخترا رو ازش میگیرم مخصوصا دختر شما خیالت راحت
نزدیکای ظهر بود رفتیم خونه دیدیم ستین نیست
سادیا:حتما رفته خرید هرجا هست پیداش میشه
ویوی ستین
دلهره و دلشوره رو توی چشای بچ ها دیدم ک بهم استرس وارد کرد واس تخلیه استرسم رفتم خرید و کلی میوه خریدم برگشتم خونه دیدم دخترا در حال مرتب کردنه خونه ان
سودا:بدو اون گلدونو بده من
ستین:زودع واس اینکارا
سادیا:من ک بخاطر رامتین اینکارا رو نمیکنم استاد داره میاد خونه در ضمن رهام و امیر هم باهاشن
سودا:منم دقیقا
ستین:ای بابا از دست شماها بیاین ناهار گرفتم
میزو چیدم و دور میز نشستیم
سودا:یکم زود نیست واس ازدواج
سادیا:منم میگم خاهر ما عجله داره
ستین:خیلی پر حرف شدینا
سودا:ببخشید خب
سادیا:توجه نکردی چقد کم حرف شدم خب معلومه از ی چی ناراحتم زبون وا نکردی بپرسی چمه ای بابا عشق چشاتو کور کرده نمیبینی خاهراتو
ستین:بگو بینم از چی ناراحتی
سودا:از ازدواجت نمیگیم ازدواج نکنا میگیم با این ازدواج نکن
ستین:دخترا جوش نزنید خدم میدونم دارم چیکار میکنم
دوتاشون قهر کنان بلند شدن و رفتن ب کارا رسیدن نزدیکای شب بود مشغول آماده شدن شدیم مانتو و شلوار آبی رنگو پوشیدم ی شال مشکی سودا و سادیا لباس ستشون ک مشکی رنگ بود پوشیده بودن نزدیک ساعت ۹ رسیدن در و باز کردم دخترا سریع رفتن توی اتاقشون گلو از دست رامتین گرفتم
ستین:بفرمایید
اومدن داخل و دخترا خیلی آروم اومدن بیرون از اتاق سلام کردن نشستن چایی رو آماده کردم و بردم
(کامبک ب ی هفته بعد)
صب روز عروسی منو رامتین برد آرایشگاه
آرایشگر:این داماده ک تو رو رسوند
ستین:بعله
آرایشگر:دختر میدونم هرکی جای من بود بهت نمیگفت این پسر کارش گول زدنه دختراست دختره منم همین گل زد هرچی دارایشو بالا کشید با شناسنامه تقلبی و اسم جعلی دخترا رو میکشونه پشت سفره عقد و بی سیرتشون میکنه و دارایشون بالا میکشه و گم و گور. میشه بزا عکسای عروسی جعلی دخترمو نشونت بدم باورت شه
عکسا ک نشونم داد هنگ کرده بودم
آرایشگر:الان دخترم توی دیوونه خونه است باهاش بازی شده خدا میدونه با چند نفر بازی کرده نمیدونم چجور از دست پلیسا فرار میکنه کارشو خوب بلده لطفا گول نخور
ی چند ساعت گذشت ی فکری ب سرم زد
ستین:آرایشمو تموم میخام آبروشو ببرم انتقام تموم دخترا رو ازش میگیرم مخصوصا دختر شما خیالت راحت
۲.۱k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.