ا. ت: نه
ا. ت: نه
کوک: چرا اخه
ا. ت: چون من با تهیونگ رابطه داشتم
کوک: چی
فلش حال
ا. ت با راضی کردن تهیونگ به سمت کمد رفت و اماده شد
ا. ت: ته درحالی که داشت با یکی از دست هاش دست منو نوازش میکرد و با یه دستش رانندگی میکردگفت: ا. ت مرسی
ا. ت: برای چی
تهیونگ: اخه داری منو به یکی از ارزو های بزرگم میرسونی
ات با یک لبخند شیرین و دلچسب خواهشی گفت و به راه نگاه می کرد
کوک: چرا اخه
ا. ت: چون من با تهیونگ رابطه داشتم
کوک: چی
فلش حال
ا. ت با راضی کردن تهیونگ به سمت کمد رفت و اماده شد
ا. ت: ته درحالی که داشت با یکی از دست هاش دست منو نوازش میکرد و با یه دستش رانندگی میکردگفت: ا. ت مرسی
ا. ت: برای چی
تهیونگ: اخه داری منو به یکی از ارزو های بزرگم میرسونی
ات با یک لبخند شیرین و دلچسب خواهشی گفت و به راه نگاه می کرد
۶.۷k
۲۰ آبان ۱۴۰۳