part 66
#part_66
#فرار
مثکه هوا برت داشته نه؟لااقل یه چیزی بگو بگنجه تو مغز ازم پسر جون من زشتم ؟؟اتفاقا چون دختر شاه پریونو میزارم تو جیبم میترسم پیش توعه بی جنبه بخوابم بلاخره یکی هستی همجنس همون سامان برو نماز شکر به جا بیار یکی عین من پیدا کردی خیال مادرتو از پسر بی لیاقتی عین تو راحت کنه اخم فوق غلیظی نشست رو صورتش دستاشم مشت ش. رگ گردنش زده بود بیرون یکم ترسیدم فقط یکماااا مدیونی فک کنین گرخیدم کاملا معلوم شد به هدفم رسیدم دیگه رگ خوابش دستم بود واسه اینکه بیشتر بسوزونمش قبل ازاینکه بزنه تیکم کنه رفتمو خوابیدم رو
تختشو همینجور که لحافو میکشیدم رو خودم گفتم
- در ضمن من به کاناپه عادت ندارم یکم واسه هدفت به خودت سختی بده ارسلان جون
یه لبخند ژیگوند زدم ارسلان کش دیگه دود از کلش بلند می شد اوفییشش بخوور اینه ارسی جون گهی پشت به زین و گهی زین به پشت خوب جلز و ولز کن ولی با کمال تعجب یهو اخمش رفت و فقط یه رد کمرنگ رو پیشونیش ازش موندهمینجور که با یه حرکت پیرهنشو درمیورد و اروم میومد سمت تخت گفت
- هه ! چرا سختی کوچولو؟الان نشونت میدم جنبم میتونه چقدر باشه
با چشمای گرد نگاش میکردم که بیتوجه به من با بالا تنه ی ب.ر.ه.ن.ه اومد و دراز کشید کنارم با فاصله ی خیلی نزدیک جوری که شونه های ریزه میزه ی من چسبیده به شونه های پهنش بوداخمام کم کم رفت توهم اونم خیلی ریلکس به پشت خوابیده بود و یه دستشو گذاشته بود رو عضلات دیوونه کنندش الان فک میکرد کم میارم منم با حرص دوباره خوابیدم و پشتمو بهش کردم خندم گرفته بود عین بچه ها بودیم ولی من روشو کم میکنم مادر نزایده کسی که روی منو زمین بندازه ولی خدایی خیلی هیکلش جیگر بود کثافت زود واسه من اون سیکس پکاشو میندازه بیرون خدا کنه رو کاناپه بره بخوابه من کنار این باقلوا تا صبح خوابای ناجور
میبینم تو همین فکرا بودم که یهو احساس کردم یه جا قفل شدم دیگه نفسمم بالانمیومد ؟؟ کلا هنگ هنگ !این الان چه غلطی کرد...؟؟دستاش دور کمرم بود و پاهاشم گذاشته بود دور پاهام کاملا قفل شده بودم الان ...الان تو ب*.*لش بودم ؟؟
#فرار
مثکه هوا برت داشته نه؟لااقل یه چیزی بگو بگنجه تو مغز ازم پسر جون من زشتم ؟؟اتفاقا چون دختر شاه پریونو میزارم تو جیبم میترسم پیش توعه بی جنبه بخوابم بلاخره یکی هستی همجنس همون سامان برو نماز شکر به جا بیار یکی عین من پیدا کردی خیال مادرتو از پسر بی لیاقتی عین تو راحت کنه اخم فوق غلیظی نشست رو صورتش دستاشم مشت ش. رگ گردنش زده بود بیرون یکم ترسیدم فقط یکماااا مدیونی فک کنین گرخیدم کاملا معلوم شد به هدفم رسیدم دیگه رگ خوابش دستم بود واسه اینکه بیشتر بسوزونمش قبل ازاینکه بزنه تیکم کنه رفتمو خوابیدم رو
تختشو همینجور که لحافو میکشیدم رو خودم گفتم
- در ضمن من به کاناپه عادت ندارم یکم واسه هدفت به خودت سختی بده ارسلان جون
یه لبخند ژیگوند زدم ارسلان کش دیگه دود از کلش بلند می شد اوفییشش بخوور اینه ارسی جون گهی پشت به زین و گهی زین به پشت خوب جلز و ولز کن ولی با کمال تعجب یهو اخمش رفت و فقط یه رد کمرنگ رو پیشونیش ازش موندهمینجور که با یه حرکت پیرهنشو درمیورد و اروم میومد سمت تخت گفت
- هه ! چرا سختی کوچولو؟الان نشونت میدم جنبم میتونه چقدر باشه
با چشمای گرد نگاش میکردم که بیتوجه به من با بالا تنه ی ب.ر.ه.ن.ه اومد و دراز کشید کنارم با فاصله ی خیلی نزدیک جوری که شونه های ریزه میزه ی من چسبیده به شونه های پهنش بوداخمام کم کم رفت توهم اونم خیلی ریلکس به پشت خوابیده بود و یه دستشو گذاشته بود رو عضلات دیوونه کنندش الان فک میکرد کم میارم منم با حرص دوباره خوابیدم و پشتمو بهش کردم خندم گرفته بود عین بچه ها بودیم ولی من روشو کم میکنم مادر نزایده کسی که روی منو زمین بندازه ولی خدایی خیلی هیکلش جیگر بود کثافت زود واسه من اون سیکس پکاشو میندازه بیرون خدا کنه رو کاناپه بره بخوابه من کنار این باقلوا تا صبح خوابای ناجور
میبینم تو همین فکرا بودم که یهو احساس کردم یه جا قفل شدم دیگه نفسمم بالانمیومد ؟؟ کلا هنگ هنگ !این الان چه غلطی کرد...؟؟دستاش دور کمرم بود و پاهاشم گذاشته بود دور پاهام کاملا قفل شده بودم الان ...الان تو ب*.*لش بودم ؟؟
۲.۴k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.