پارت ۱۵
پارت ۱۵
صبح شده بود و میخواستی بری تا از النا سر بزنی . همینکه در اتاقت رو باز کردی ، دیدی درحالی که داره از پله ها میاد پایین ، کتش رو مرتب میکنه
+ داری میری سر کارت ؟
- آره . الان دیگه کاملا حالم خوبه . هیچ مشکلی ندارم
سمت در رفت و بازش کرد
- ممنون برای کمک هایی که کردی . اگه اون کارهارو نمی کردی ، فکر کنم حداقل یک هفته اوضاعم نسبت به روز اول تغییری نمی کرد
و همونطور که کفش هاش رو می پوشید ادامه داد
- راستی صبحانه رو حاضر کردم . روی میزه
و رفتش . مثل اینکه این چند روز استراحت مطلق ، باعث شده بود از قبلش هم انرژی بیشتری داشته باشه
رفتی داخل آشپزخونه و از دیدن میز تعجب کردی . پنکیک ، ساندویچ تست ، میوه ، شیر ، آبمیوه و یه تیکه کیک توت فرنگی روی میز بود و مشخص بود که برای درست کردنشون وقت زیادی گذاشته شده
یه دونه از تست هارو برداشتی و یکم امتحان کردی ، مزه اش هم مثل ظاهرش واقعا خوب بود . البته النا معمولا غذاهای خوبی درست می کرد ولی این دفعه انگار بهتر از همیشه بود . تشکر کردنش به نظرت جالب میومد
بعد از خوردن یه صبحانه مفصل و مرتب کردن میز ، سمت طبقه بالا رفتی تا قرص ها و و داروها و وسایل دیگه ای رو که آورده بودی رو دوباره برگردونی به زیرزمین . بعدش هم قطعا می رفتی تا بخوابی . بهم ریختن خوابت برای چند روز ، باعث شده بود بخوای چند ساعت رو بدون بیدار شدن فقط بخوابی
صبح شده بود و میخواستی بری تا از النا سر بزنی . همینکه در اتاقت رو باز کردی ، دیدی درحالی که داره از پله ها میاد پایین ، کتش رو مرتب میکنه
+ داری میری سر کارت ؟
- آره . الان دیگه کاملا حالم خوبه . هیچ مشکلی ندارم
سمت در رفت و بازش کرد
- ممنون برای کمک هایی که کردی . اگه اون کارهارو نمی کردی ، فکر کنم حداقل یک هفته اوضاعم نسبت به روز اول تغییری نمی کرد
و همونطور که کفش هاش رو می پوشید ادامه داد
- راستی صبحانه رو حاضر کردم . روی میزه
و رفتش . مثل اینکه این چند روز استراحت مطلق ، باعث شده بود از قبلش هم انرژی بیشتری داشته باشه
رفتی داخل آشپزخونه و از دیدن میز تعجب کردی . پنکیک ، ساندویچ تست ، میوه ، شیر ، آبمیوه و یه تیکه کیک توت فرنگی روی میز بود و مشخص بود که برای درست کردنشون وقت زیادی گذاشته شده
یه دونه از تست هارو برداشتی و یکم امتحان کردی ، مزه اش هم مثل ظاهرش واقعا خوب بود . البته النا معمولا غذاهای خوبی درست می کرد ولی این دفعه انگار بهتر از همیشه بود . تشکر کردنش به نظرت جالب میومد
بعد از خوردن یه صبحانه مفصل و مرتب کردن میز ، سمت طبقه بالا رفتی تا قرص ها و و داروها و وسایل دیگه ای رو که آورده بودی رو دوباره برگردونی به زیرزمین . بعدش هم قطعا می رفتی تا بخوابی . بهم ریختن خوابت برای چند روز ، باعث شده بود بخوای چند ساعت رو بدون بیدار شدن فقط بخوابی
۳.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.