رمان دنیای من
#رمان #دنیای_من
پارت چهلو هفتم:
فروشنده_اما اینا پسرونس
_ببخشید یع سوال
فروشنده_بفرمایین؟
_وظیفتون تو اینجا چیع؟
فروشنده_مشتری چیزی خواست حلش کنم
_بعد اونوقت توی چیزی ک میخاد دخالت میمکنین ؟
فروشنده_نخیر
_پش کم تو کار منم فضولی کن واین کفشو بدع
چشم غره ای رفت و جعبه ی کفشو دستم داد
بازش کردم و پا کردم
ای جون چ خوشگل بود
با یع خروار(زیاد)پلاستیک وارد خونه شدیم
_سلاااام ما اومدیم
مامان_همسایع هام فهمیدن
_مبارکشون باشع مقدمم گلباران
مامان_پرو
رفتم تو
حیف ک مامانم بود
کف زمین پهن شدم و با ذوق شروع کردم
_بیاین خریدامو ببینید
مامان روبروم نشست
اول اون کفش خوشگل پسرونرو نشونش دادم
مامان_این برا ارینع یا اریا؟چرا انقدر کوچولع؟
اریا و ارین خندیدن
_مامان جان اون برا منه
مامان_دنیا مادر عقب مونده ک نیسم میدونم پشرونس
_من ک همچین چیزی گفتم مامان؟ولی بخدا مال منه
_این پشرونش دنیا چرا فک میکنیم ن اینقدر خرم؟
با قیافع ی زار مانند گفتم
_بخدا بع جون خودم بقرعان قسم مال منه
مامان تازع باورش شدع بود هر چند هنوز هم معلوم بود شک دارع
مامان_دنیا این ک پسرونش چرا خندیدی؟
لبو لوچم اویزون شد
_دوسش داشتم
مامان_اما اخع....
_مامان جان من میخام پا کنم بیخیال
مامان_دورو زمونه عوض شده
_بیخی خی
رفتم سراغ اون کت مشکی کوتاه اسپرت خوشگل
مامان با قیافع ای کجو کولع نظر داد
مامان_نکنه اینم برا توعه؟
نیشمد باز کردمو سرم و تند تند تکون دادم
مامان_فک کنم من اصن دختر ندارم ٣ تا پسر قدونیم قد دارم
ای حرصم گرفت بع پسر تشبیهم کرد
_مامان جان اینا اسپرتن
مامان_ارع ارع معلومع خرم عمده
بابا تازع توجهش اینور جلب شد
با حرکت مامان زدیم زیر خنده
اما بابا همونطور خنثی نگاش میکرد
......
نظر بدین فداتون❤
پارت چهلو هفتم:
فروشنده_اما اینا پسرونس
_ببخشید یع سوال
فروشنده_بفرمایین؟
_وظیفتون تو اینجا چیع؟
فروشنده_مشتری چیزی خواست حلش کنم
_بعد اونوقت توی چیزی ک میخاد دخالت میمکنین ؟
فروشنده_نخیر
_پش کم تو کار منم فضولی کن واین کفشو بدع
چشم غره ای رفت و جعبه ی کفشو دستم داد
بازش کردم و پا کردم
ای جون چ خوشگل بود
با یع خروار(زیاد)پلاستیک وارد خونه شدیم
_سلاااام ما اومدیم
مامان_همسایع هام فهمیدن
_مبارکشون باشع مقدمم گلباران
مامان_پرو
رفتم تو
حیف ک مامانم بود
کف زمین پهن شدم و با ذوق شروع کردم
_بیاین خریدامو ببینید
مامان روبروم نشست
اول اون کفش خوشگل پسرونرو نشونش دادم
مامان_این برا ارینع یا اریا؟چرا انقدر کوچولع؟
اریا و ارین خندیدن
_مامان جان اون برا منه
مامان_دنیا مادر عقب مونده ک نیسم میدونم پشرونس
_من ک همچین چیزی گفتم مامان؟ولی بخدا مال منه
_این پشرونش دنیا چرا فک میکنیم ن اینقدر خرم؟
با قیافع ی زار مانند گفتم
_بخدا بع جون خودم بقرعان قسم مال منه
مامان تازع باورش شدع بود هر چند هنوز هم معلوم بود شک دارع
مامان_دنیا این ک پسرونش چرا خندیدی؟
لبو لوچم اویزون شد
_دوسش داشتم
مامان_اما اخع....
_مامان جان من میخام پا کنم بیخیال
مامان_دورو زمونه عوض شده
_بیخی خی
رفتم سراغ اون کت مشکی کوتاه اسپرت خوشگل
مامان با قیافع ای کجو کولع نظر داد
مامان_نکنه اینم برا توعه؟
نیشمد باز کردمو سرم و تند تند تکون دادم
مامان_فک کنم من اصن دختر ندارم ٣ تا پسر قدونیم قد دارم
ای حرصم گرفت بع پسر تشبیهم کرد
_مامان جان اینا اسپرتن
مامان_ارع ارع معلومع خرم عمده
بابا تازع توجهش اینور جلب شد
با حرکت مامان زدیم زیر خنده
اما بابا همونطور خنثی نگاش میکرد
......
نظر بدین فداتون❤
۵.۷k
۲۳ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.