پارت22-نفوذ
اول افسردگیه سورا بعدش عاشق هم شدنمون بعدم قضیه من و حالا هم تست؟
باید با تهیونگ صحبت کنم
-باشه اقای دکتر ما میریم بعدا برای تست میایم
-سورا پاشو
+باشه
رفتیم بیرون
و به ته زنگ زدم و همچی رو گفتم اونم تعجب کرد و گفت شب با جیمین بریم خونه خودش و سورا
بعدم زنگ زدم به جیمیمن و اونم دقیقا ری اکشن ته رو داشت
... شب...
منو جیمین رفتیم پیش ته و سورا داشتیم حرف میزدیم که سورا رفت قهوه بیاره
-بچه ها
؛ €بله
-میگم شما نسبت به این قضیه مشکوک نیستین؟
؛ چرا اتفاق منم یکم شک کردم
€اره اما اگه راست باشه یعنی ما باهم برادریم؟
-نمیدونم فردا باید واسه تست دی ان ای بریم شماهم بیاین
€بچه به نظرم اینجوری نمیشه انگار یه کاسه ای زیر نیم کاسس حس میکنم یکی از عمد این کار هارو میکنه
-اهوم
؛ ولی کی
-نمیدونم اما ذهنم یجاهایی میره اما باید مطمئن بشم
؛ اره پس من چند نفر رو میفرستم تا تحقیق کنن
€اوکی
+بچه ها قهوه اوردم بخورین
-باشه مرسی
قهوه هامون رو خوردیم و بعد یکم صحبت و خوردن شام هرکی برگشت خونه خودش
خیلی کلافم یعنی چی که عشقم خواهرم باشه من هنوز میخواستم بهش عشقم رو اثبات کنم
... فردا -بیمارستان...
€بچه ها بریم داخل پرستار خون بگیره
-+؛ اوکی
رفتیم خون گرفتن و گفتن یکم دیگه اماده میشه
تهیونگ ویو*وقتی خون دادیم منتظر موندیم که منشی دکتر اومد و گفت بریم برای نتیجه
واقعا استرس داشتم نمیدونم چی به چیه
واییی یونا چییی یونا خواهر کوکه اون چی میشه پس
€بچه ها باید به یونا هم میگفتیم بیاد
-وایی راست میگی ولی خب بعدا میفهمیم
رفتیم داخل که دکتر نتیجه هارو بررسی کرد و گفت
&خب بچه همونطور که گفتم همچی عین قبله این ازمایش نشون میده کوک و سورا خواهر برادرن و ته و جیمین هم باهم برادرن عملا سورا دیگه خواهر شما نیست
؛ هانننن
یه دفعه یه چیزی به ذهنم اومد
€اقای دکتر
&بله
€ما وقتی بچه بودیم برای یه اتفاقی مجبور بودیم تست دی ان ای بدیم و دکتر هم اون موقع بررسی کرد و چیزی نگفت منظورم اینه ممکنه کسی جواب ازمایش رو جابه جا کرده باشه؟
+راست میگه
؛ اهوم منم یادمه
&من نمیدونم اما سعی میکنم تحقیق کنم و بفهمم
... جیمین ویو*...
وقتی گفت سورا دیگه خواهر ما نیست خیلی ناراحت شدم من سورا رو خیلی دوست داشتم اما..
یه دفعه گوشیم زنگ خورد
) سلام اقای پارک
؛ سلام بگو ببینم چی شد نتیجه
(گایز کسی که بهش زنگ زده همون ادمشه که قرار بود تحقیق کنه)
) قربان کسی که مزاحم اقای جئون شده بود یه مرد به اسم الکس
؛ باشه بقیه اطلاعات رو بفرست و همچنین عکسش روهم میخوام
) چشم قربان
.و قطع کردم،
چند ثانیه بعد یه پیامک اومد برام که تمام اطلاعات اون فرد رو داد و یه عکس
؛ اونکههه...
باید با تهیونگ صحبت کنم
-باشه اقای دکتر ما میریم بعدا برای تست میایم
-سورا پاشو
+باشه
رفتیم بیرون
و به ته زنگ زدم و همچی رو گفتم اونم تعجب کرد و گفت شب با جیمین بریم خونه خودش و سورا
بعدم زنگ زدم به جیمیمن و اونم دقیقا ری اکشن ته رو داشت
... شب...
منو جیمین رفتیم پیش ته و سورا داشتیم حرف میزدیم که سورا رفت قهوه بیاره
-بچه ها
؛ €بله
-میگم شما نسبت به این قضیه مشکوک نیستین؟
؛ چرا اتفاق منم یکم شک کردم
€اره اما اگه راست باشه یعنی ما باهم برادریم؟
-نمیدونم فردا باید واسه تست دی ان ای بریم شماهم بیاین
€بچه به نظرم اینجوری نمیشه انگار یه کاسه ای زیر نیم کاسس حس میکنم یکی از عمد این کار هارو میکنه
-اهوم
؛ ولی کی
-نمیدونم اما ذهنم یجاهایی میره اما باید مطمئن بشم
؛ اره پس من چند نفر رو میفرستم تا تحقیق کنن
€اوکی
+بچه ها قهوه اوردم بخورین
-باشه مرسی
قهوه هامون رو خوردیم و بعد یکم صحبت و خوردن شام هرکی برگشت خونه خودش
خیلی کلافم یعنی چی که عشقم خواهرم باشه من هنوز میخواستم بهش عشقم رو اثبات کنم
... فردا -بیمارستان...
€بچه ها بریم داخل پرستار خون بگیره
-+؛ اوکی
رفتیم خون گرفتن و گفتن یکم دیگه اماده میشه
تهیونگ ویو*وقتی خون دادیم منتظر موندیم که منشی دکتر اومد و گفت بریم برای نتیجه
واقعا استرس داشتم نمیدونم چی به چیه
واییی یونا چییی یونا خواهر کوکه اون چی میشه پس
€بچه ها باید به یونا هم میگفتیم بیاد
-وایی راست میگی ولی خب بعدا میفهمیم
رفتیم داخل که دکتر نتیجه هارو بررسی کرد و گفت
&خب بچه همونطور که گفتم همچی عین قبله این ازمایش نشون میده کوک و سورا خواهر برادرن و ته و جیمین هم باهم برادرن عملا سورا دیگه خواهر شما نیست
؛ هانننن
یه دفعه یه چیزی به ذهنم اومد
€اقای دکتر
&بله
€ما وقتی بچه بودیم برای یه اتفاقی مجبور بودیم تست دی ان ای بدیم و دکتر هم اون موقع بررسی کرد و چیزی نگفت منظورم اینه ممکنه کسی جواب ازمایش رو جابه جا کرده باشه؟
+راست میگه
؛ اهوم منم یادمه
&من نمیدونم اما سعی میکنم تحقیق کنم و بفهمم
... جیمین ویو*...
وقتی گفت سورا دیگه خواهر ما نیست خیلی ناراحت شدم من سورا رو خیلی دوست داشتم اما..
یه دفعه گوشیم زنگ خورد
) سلام اقای پارک
؛ سلام بگو ببینم چی شد نتیجه
(گایز کسی که بهش زنگ زده همون ادمشه که قرار بود تحقیق کنه)
) قربان کسی که مزاحم اقای جئون شده بود یه مرد به اسم الکس
؛ باشه بقیه اطلاعات رو بفرست و همچنین عکسش روهم میخوام
) چشم قربان
.و قطع کردم،
چند ثانیه بعد یه پیامک اومد برام که تمام اطلاعات اون فرد رو داد و یه عکس
؛ اونکههه...
۷.۶k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.