تو مال منی پارت43
تهیونگ: سوال دیگه نداری ملکه من؟
آنجلا: حقیقتا زندگی تلخی داشته میا (ناراحت)
تهیونگ: تا چند دقیقه پیش داشتی روش پارم میکردی حسود خانم(تک خنده)
& وارد آلاچیق سنگی باغ شدن(عکسش اسلاید بعد)
آنجلا: تهیونگ!
تهیونگ: هوم؟(نگاه جذاب🫠)
آنجلا: اگه بفهمی که از دستم دادی چی کار میکنی؟
تهیونگ: دست های کوچیکش رو توی دستام قفل کردم و گفتم: حتی فکرشم دیونم میکنه دیگه همچنین حرفی نزن ملکه من وقتی رزي که باغبون خیلی دوسش داره کنده بشه باغبون غمگین میشه و پژمرده
هیچ وقت فکر رفتن از پیشم رو نکن چون تو دلیل نفس کشیدنمی بیبی
آنجلا: ممنونم!
تهیونگ:برای چی(تعجب)
آنجلا: این که فهمیدم یک نفر واقعا از روی عشق وارد زندگیم قلبم شده و منو واقعا میخواد
تهیونگ: عاح عزیزم بیا اینجا ببینم( بغلش میکنه)
&وقتی آنجلا به بغل تهیونگ طولی نکشید که گوشی تهیونگ زنگ خورد پدرش بود و اونو برای رفتن خبر میکرد
تهیونگ: فکر کنم وقت رفتنه!(ناراحت و نگران)
آنجلا: نگران نباش من جام امنه(لبخند و دستشو رو صورت تهیونگ گذاشت)
تهیونگ: هرچی لازم داشتی یا چیزی شد بهم زنگ بزن بیرون نرو بیرون خطر ناکه ..
آنجلا: میدونم باشه چشم (لبخند)
&تهیونگ رز باغش رو بغل کشید سرش رو به گردن رزش هدایت کرد و بوی خوش رزش رو یک باره نفس کشید و بوسه ای به گردن دخترک زد از گردن دخترک جدا شد و بوسه کوتاهی بر روی لب های دخترک گذاشت و جدا شد ولی دخترک دست به پشت گردن پسرک گذاشت با کوبوندن لب هاش به لب های پسر بوسه رو ادامه داد وقتی جدا شد
آنجلا: هیچ وقت بوسه رو تا حدی که نفست ببره قطع نکن چون عشق زمانی معلوم میشه که هر دو طرف با نبود نفس باز هم ادامه بدن این نشانه عشقه که حتی در پای رفتن به گور و مرگ باز هم همو دوس دارن باغبون اینو خودت گفتی ولی یادت رفته بود؟(خمار و خنده )
تهیونگ: تو قصد داری دیونم کنی؟(خمار و کلافه دستشو بین موهاش برد)
آنجلا: دیگه برو منتظرتن(خنده)
تهیونگ: دعا کن پام نرسه به انگلیس وگر نه طلب داری!
آنجلا: باشه باشه(خنده)
تهیونگ: پیشونیش رو بوسیدم و با گفتن مراقب خودت باش محل رو ترک کردم
بچه ها پارت ها به دلیل باز شدن مدرسه ها و فشار درس کم میشه و شرطی نداره و اگه دیر دیر گزاشتیم ازتو معذرت میخوام وکامنت های همه رو میبینیم فقط متاسفانه وقت جواب دادن به همه رو نداریم از حمایتتون ممنونم اومیدوارم درک کنید ✨💗
آنجلا: حقیقتا زندگی تلخی داشته میا (ناراحت)
تهیونگ: تا چند دقیقه پیش داشتی روش پارم میکردی حسود خانم(تک خنده)
& وارد آلاچیق سنگی باغ شدن(عکسش اسلاید بعد)
آنجلا: تهیونگ!
تهیونگ: هوم؟(نگاه جذاب🫠)
آنجلا: اگه بفهمی که از دستم دادی چی کار میکنی؟
تهیونگ: دست های کوچیکش رو توی دستام قفل کردم و گفتم: حتی فکرشم دیونم میکنه دیگه همچنین حرفی نزن ملکه من وقتی رزي که باغبون خیلی دوسش داره کنده بشه باغبون غمگین میشه و پژمرده
هیچ وقت فکر رفتن از پیشم رو نکن چون تو دلیل نفس کشیدنمی بیبی
آنجلا: ممنونم!
تهیونگ:برای چی(تعجب)
آنجلا: این که فهمیدم یک نفر واقعا از روی عشق وارد زندگیم قلبم شده و منو واقعا میخواد
تهیونگ: عاح عزیزم بیا اینجا ببینم( بغلش میکنه)
&وقتی آنجلا به بغل تهیونگ طولی نکشید که گوشی تهیونگ زنگ خورد پدرش بود و اونو برای رفتن خبر میکرد
تهیونگ: فکر کنم وقت رفتنه!(ناراحت و نگران)
آنجلا: نگران نباش من جام امنه(لبخند و دستشو رو صورت تهیونگ گذاشت)
تهیونگ: هرچی لازم داشتی یا چیزی شد بهم زنگ بزن بیرون نرو بیرون خطر ناکه ..
آنجلا: میدونم باشه چشم (لبخند)
&تهیونگ رز باغش رو بغل کشید سرش رو به گردن رزش هدایت کرد و بوی خوش رزش رو یک باره نفس کشید و بوسه ای به گردن دخترک زد از گردن دخترک جدا شد و بوسه کوتاهی بر روی لب های دخترک گذاشت و جدا شد ولی دخترک دست به پشت گردن پسرک گذاشت با کوبوندن لب هاش به لب های پسر بوسه رو ادامه داد وقتی جدا شد
آنجلا: هیچ وقت بوسه رو تا حدی که نفست ببره قطع نکن چون عشق زمانی معلوم میشه که هر دو طرف با نبود نفس باز هم ادامه بدن این نشانه عشقه که حتی در پای رفتن به گور و مرگ باز هم همو دوس دارن باغبون اینو خودت گفتی ولی یادت رفته بود؟(خمار و خنده )
تهیونگ: تو قصد داری دیونم کنی؟(خمار و کلافه دستشو بین موهاش برد)
آنجلا: دیگه برو منتظرتن(خنده)
تهیونگ: دعا کن پام نرسه به انگلیس وگر نه طلب داری!
آنجلا: باشه باشه(خنده)
تهیونگ: پیشونیش رو بوسیدم و با گفتن مراقب خودت باش محل رو ترک کردم
بچه ها پارت ها به دلیل باز شدن مدرسه ها و فشار درس کم میشه و شرطی نداره و اگه دیر دیر گزاشتیم ازتو معذرت میخوام وکامنت های همه رو میبینیم فقط متاسفانه وقت جواب دادن به همه رو نداریم از حمایتتون ممنونم اومیدوارم درک کنید ✨💗
۴۱.۷k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.