فیک shadow of death 🐢🕸فصل دوم پارت¹⁶
سوهون « یاع...فکر نمیکردم اینقدر حیله گر باشه
جیمین « با این حساب...آجوما رو صدا کردم و ازش خواستم چهار تا اتاق اینجا رو اماده کنه
جیهوپ « مهمان داری جیمینا؟
جیمین « شما پیش خودم باشین بهتره...نمیتونیم سربازا رو تقسیم کنیم پس بهتره یه جا باشیم...مشکلی ندارید؟
تهیونگ و میهی « ما که مشکلی نداریم
سوهون « منم مشکلی ندارم...با زن داداش پی اس فور بازی میکنیم
جیمین « قبلش من با زن داداشت کار دارم
لونا « جیمین
جیمین « جلسه تمومه...لونا پاشو دنبالم بیا
لونا « نگاه مظلومی به تهیونگ و جیهوپ کردم اما از دست اونا هم کاری برنمیومد...جیمین رفت سمت اتاقم و در رو باز کرد و اشاره کرد برم داخل...چیزی نگفتم و رفتم تو
جیمین « خب....خودت بگو با تو چیکار کنم؟
لونا « روی مبل نزدیک میز تحریرم نشستم و جیمین از شیوه همیشگیش استفاده کرد...حتی وقتی خدمتکارم بودم وقتی خطا میکرد با خط کش اهنی تنبیه ام میکرد....دستام رو جلو اوردم
جیمین « همشون رو میشماری...اگه جا بندازی از اول شروع میکنم...مفهمومه؟
لونا « باشه...با برخورد اولین ضربه خط کش اخی گفتم و شروع به شمردن کردم...ی..یک...د...دو....
جیمین « با شمردن آخرین ضربه خط کش رو کنار گذاشتم و با لونایی که آروم و بی صدا اشک میریخت خیره شدم...بلند شدم و بغلش کردم...قول بده دختر خوبی باشی تا دیگه تنبیه ات نکنم...باشه لونا؟
لونا « هق بدجنس درد میکنه...
جیمین « لونا فرقی یا یونینگ نداشت...اونم یه بیبی گرل شیطون بود...اما نمیدونم چرا پای زندگی من که وسط میاد چهره واقعیش تغییر میکنه و اونقدر قوی میشه که دیگه نمیشناسمش...بعد از اینکه کلی به دلم غر زد خوابوندمش و اونقدر خسته بود که خیلی زود خوابش برد...
فردا //
تهیونگ « بعد از جلسه ام با جیمین و جیهوپ رفتیم پایین تا ببینیم اوضاع چطوره...وقتی رفتیم پایین سر و صدای میهی و لونا و سوهون سالن رو پر کرده بود و برگ بَرنده جیمین جان با لونا داشتن پی اس فایو بازی میکردن...جیمین اهی کشید و به حرف اومد
جیمین « نچ نچ جمع کنید ببینم...اوردمتون اینجا نقشه بکشید...نشستید بازی میکنید؟
سوهون « ما که آخرش قراره بمیریم...چرا تا زنده ایم از زندگی لذت نبریم؟
جیمین « جیهوپ دارویی وجود نداره اینا رو آدم کنه؟
جیهوپ « متاسفانه خیر
میهی « اممم راستی الان برنامه چیه؟
جیمین « قراره تمام اموال دموک رو به آتیش بکشم...اما قبلش باید افرادش رو بکشم طرف خودم...امشب یه شام کاری داریم..امیدوارم شایسته رفتار کنید
سوهون « استایل این زن داداشا با من
لونا « سوهون شی خیلی پایه ای
تهیونگ « توی روز روشن دوست دخترمو دزدیدن....گمشین برین آماده شید دیگه
سوهون « دستور دادم افرادم یه لباس مناسب برای میهی و لونا بیارن...
جیمین « با این حساب...آجوما رو صدا کردم و ازش خواستم چهار تا اتاق اینجا رو اماده کنه
جیهوپ « مهمان داری جیمینا؟
جیمین « شما پیش خودم باشین بهتره...نمیتونیم سربازا رو تقسیم کنیم پس بهتره یه جا باشیم...مشکلی ندارید؟
تهیونگ و میهی « ما که مشکلی نداریم
سوهون « منم مشکلی ندارم...با زن داداش پی اس فور بازی میکنیم
جیمین « قبلش من با زن داداشت کار دارم
لونا « جیمین
جیمین « جلسه تمومه...لونا پاشو دنبالم بیا
لونا « نگاه مظلومی به تهیونگ و جیهوپ کردم اما از دست اونا هم کاری برنمیومد...جیمین رفت سمت اتاقم و در رو باز کرد و اشاره کرد برم داخل...چیزی نگفتم و رفتم تو
جیمین « خب....خودت بگو با تو چیکار کنم؟
لونا « روی مبل نزدیک میز تحریرم نشستم و جیمین از شیوه همیشگیش استفاده کرد...حتی وقتی خدمتکارم بودم وقتی خطا میکرد با خط کش اهنی تنبیه ام میکرد....دستام رو جلو اوردم
جیمین « همشون رو میشماری...اگه جا بندازی از اول شروع میکنم...مفهمومه؟
لونا « باشه...با برخورد اولین ضربه خط کش اخی گفتم و شروع به شمردن کردم...ی..یک...د...دو....
جیمین « با شمردن آخرین ضربه خط کش رو کنار گذاشتم و با لونایی که آروم و بی صدا اشک میریخت خیره شدم...بلند شدم و بغلش کردم...قول بده دختر خوبی باشی تا دیگه تنبیه ات نکنم...باشه لونا؟
لونا « هق بدجنس درد میکنه...
جیمین « لونا فرقی یا یونینگ نداشت...اونم یه بیبی گرل شیطون بود...اما نمیدونم چرا پای زندگی من که وسط میاد چهره واقعیش تغییر میکنه و اونقدر قوی میشه که دیگه نمیشناسمش...بعد از اینکه کلی به دلم غر زد خوابوندمش و اونقدر خسته بود که خیلی زود خوابش برد...
فردا //
تهیونگ « بعد از جلسه ام با جیمین و جیهوپ رفتیم پایین تا ببینیم اوضاع چطوره...وقتی رفتیم پایین سر و صدای میهی و لونا و سوهون سالن رو پر کرده بود و برگ بَرنده جیمین جان با لونا داشتن پی اس فایو بازی میکردن...جیمین اهی کشید و به حرف اومد
جیمین « نچ نچ جمع کنید ببینم...اوردمتون اینجا نقشه بکشید...نشستید بازی میکنید؟
سوهون « ما که آخرش قراره بمیریم...چرا تا زنده ایم از زندگی لذت نبریم؟
جیمین « جیهوپ دارویی وجود نداره اینا رو آدم کنه؟
جیهوپ « متاسفانه خیر
میهی « اممم راستی الان برنامه چیه؟
جیمین « قراره تمام اموال دموک رو به آتیش بکشم...اما قبلش باید افرادش رو بکشم طرف خودم...امشب یه شام کاری داریم..امیدوارم شایسته رفتار کنید
سوهون « استایل این زن داداشا با من
لونا « سوهون شی خیلی پایه ای
تهیونگ « توی روز روشن دوست دخترمو دزدیدن....گمشین برین آماده شید دیگه
سوهون « دستور دادم افرادم یه لباس مناسب برای میهی و لونا بیارن...
۹۲.۰k
۱۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.