پارت 6
وسایلمو جمع کردم رفتم تو ماشین اصن حرف نمیزدیم وقتی رسیدیم خونه یه خانمی اومد
_سلام خوش آمدید
_سلام لطفا راهنماییش کن به اتاقش و قوانین هم براش بگو
_بله بفرمایید
بعد یه تعظیمی کرد و اومد چه خسته کننده باید از اون اجازه میگرفت
_خانم اتاق شما و آقای کیم اینجاست
_من پیش اون نمیخوابم
_متاسفانه من کاره ای نیستم و اما قوانین شما بدون آقای کیم بیرون نمیرید
_چی من هرجا بخوام میرم<br>
_من کاره ای نیستم و اینکه شما باید براشون یه ولیعهد به دنیا بیاورید و نمیتونید خانوادتون رو ببینید مگه نه قوانین محدود تر میشه
_چی بچه رو کور خونده؛ تازه خواهرم هم نمیتونم ببینم؟
_سلام خوش آمدید
_سلام لطفا راهنماییش کن به اتاقش و قوانین هم براش بگو
_بله بفرمایید
بعد یه تعظیمی کرد و اومد چه خسته کننده باید از اون اجازه میگرفت
_خانم اتاق شما و آقای کیم اینجاست
_من پیش اون نمیخوابم
_متاسفانه من کاره ای نیستم و اما قوانین شما بدون آقای کیم بیرون نمیرید
_چی من هرجا بخوام میرم<br>
_من کاره ای نیستم و اینکه شما باید براشون یه ولیعهد به دنیا بیاورید و نمیتونید خانوادتون رو ببینید مگه نه قوانین محدود تر میشه
_چی بچه رو کور خونده؛ تازه خواهرم هم نمیتونم ببینم؟
۳.۶k
۳۰ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.