فیک کاپیتان یا ددی ؟ part 6
1÷ تو هم دیشب صدای جیغ رو شنیدی ؟
2÷ صدای جیغ ؟ نه من خوابم سنگین عه
3÷ اره ، صدای جیغ یه زن بود
1÷ توهم شنیدی ؟
3÷ اره، انگار داشتن بهش درد وارد میکردن
2÷ مطمئنی اون درد وارد کردن بود ؟ یه وقت دیک وارد کردن نباشه ؟ 😂
3÷ اره اتفاقا ، راست میگی ، همش میگفت آروم تر ، یکم مهربون تر باش
1÷ میگما ، نکنه کار کاپیتان ما باشه ؟ دیشب قرار بود خانم دکتر ایی که جدید اومده بره پیش کاپیتان ، اونم راس ساعت ۱۱ شب
2÷ اره اتفاقا ، صدای طرفای ساعت ۱۱ و نیم اینا بود
4÷ شما ها دارین چی میگین ؟
2÷ هیچی ایم دو نفر میگن دیشب از اتاق کاپیتان صدای جیغ زن میومد
4÷ خوبه پس ، یکم دیگه منتظر باشید یکی از زن های اینجا مرخصی برای زایمان بگیره
1÷ شت 😂
_ عه ؟ چه جالب، حالا داشتید میگفتید ، یه چند وقت دیگه یه زن توی گردان برای زایمان از من مرخصی میگیره ، خب دیگه ؟
1÷ ببخشید قربان ، بچه ها داشتن شوخی میکردن
2÷ بله قربان همه ی اینا شوخی بود
3÷ من که داشتم لباس میپوشیدم قربان
4÷ من همین الان اومدم ، از هیچی خبر ندارم قربان
_ آخییی ، چقدر شماها پسر های خوبی هستید ، بگردم ، ببخشید تورو خدا تقصیر من بود ( حالت مسخره ) من بودم که مزاحم شوخی هاتون شدم ، آخه ، احمق میرزا ها ، من مثل جن همه جا هستم ،هر گهی که بخورید ، من جلو تر از شما ها باخبرم ، حالا ام ۱۰۰۰ تا شنا میرید ، و به مدت یک هفته باید کل زمین رو تمیز کنید ، نه با جارو ، بلکه با دست
1÷ ببخشید قربان ، ولی اون تنبیه ۷۰ تا شنا بود که
_ من برای دستور دادن به شما باید با شما هماهنگ کنم ؟
1÷ خیر قربان
_ پس دهنتو ببند و کارتو انجام بده ، با همه تون بودم ( کوک صحنه رو ترک میکنه و میره پیش ات که داره لباس عوض میکنه )
_ ات ؟
+ بله ؟
_ فکر کنم سرگرد ها فهمیدن که باهم ایم
+ چییییی ؟
_______________________خماری________________________
2÷ صدای جیغ ؟ نه من خوابم سنگین عه
3÷ اره ، صدای جیغ یه زن بود
1÷ توهم شنیدی ؟
3÷ اره، انگار داشتن بهش درد وارد میکردن
2÷ مطمئنی اون درد وارد کردن بود ؟ یه وقت دیک وارد کردن نباشه ؟ 😂
3÷ اره اتفاقا ، راست میگی ، همش میگفت آروم تر ، یکم مهربون تر باش
1÷ میگما ، نکنه کار کاپیتان ما باشه ؟ دیشب قرار بود خانم دکتر ایی که جدید اومده بره پیش کاپیتان ، اونم راس ساعت ۱۱ شب
2÷ اره اتفاقا ، صدای طرفای ساعت ۱۱ و نیم اینا بود
4÷ شما ها دارین چی میگین ؟
2÷ هیچی ایم دو نفر میگن دیشب از اتاق کاپیتان صدای جیغ زن میومد
4÷ خوبه پس ، یکم دیگه منتظر باشید یکی از زن های اینجا مرخصی برای زایمان بگیره
1÷ شت 😂
_ عه ؟ چه جالب، حالا داشتید میگفتید ، یه چند وقت دیگه یه زن توی گردان برای زایمان از من مرخصی میگیره ، خب دیگه ؟
1÷ ببخشید قربان ، بچه ها داشتن شوخی میکردن
2÷ بله قربان همه ی اینا شوخی بود
3÷ من که داشتم لباس میپوشیدم قربان
4÷ من همین الان اومدم ، از هیچی خبر ندارم قربان
_ آخییی ، چقدر شماها پسر های خوبی هستید ، بگردم ، ببخشید تورو خدا تقصیر من بود ( حالت مسخره ) من بودم که مزاحم شوخی هاتون شدم ، آخه ، احمق میرزا ها ، من مثل جن همه جا هستم ،هر گهی که بخورید ، من جلو تر از شما ها باخبرم ، حالا ام ۱۰۰۰ تا شنا میرید ، و به مدت یک هفته باید کل زمین رو تمیز کنید ، نه با جارو ، بلکه با دست
1÷ ببخشید قربان ، ولی اون تنبیه ۷۰ تا شنا بود که
_ من برای دستور دادن به شما باید با شما هماهنگ کنم ؟
1÷ خیر قربان
_ پس دهنتو ببند و کارتو انجام بده ، با همه تون بودم ( کوک صحنه رو ترک میکنه و میره پیش ات که داره لباس عوض میکنه )
_ ات ؟
+ بله ؟
_ فکر کنم سرگرد ها فهمیدن که باهم ایم
+ چییییی ؟
_______________________خماری________________________
۲.۶k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.