مافیای یونگی پارت 21
ا/ت:ویر خر تو حموم چیکار میکنی گمشو بیرونننن(داد
یونگی:زود اومدم حموم بیرون خندم گرف از کاراش ولی واقعا بدنش خیلی خوب بود همش میخواستم لمسشون بکنم اون پوصی تنگش رو حس کنم اههه من دارم چی میگم برا خودم هوف
ا/ت:زود از وان پاشدم دوشم گرفتم اومدم بیرون دیدمش هنوز تو اتاقم بود عصبی شدم تو چیکار میکنی اینجا ها برو بیرون چرا اومدی تو ها
یونگی:آروم باش بهت توضیح میدم
ا/ت: چیو میخوای توضیح بدی میخوای بفاک دادنم رو توضیح بدی ها(داد
یونگی:بابا یه لحطه صب کن داد نزن بگم
ا/ت:نمیخوام تو گوه خوردی اومدی حموم عوضی
یونگی:همش داش غر می د داد میزد صداش رو مخم بود زود لبام گذاشتم لباش مک زدم تا خفه بکنمش عمیق لباش مک میزدم
ا/ت:در اوج تعجب بودم داش لبام عمیق میبوسید سعی کردم جدا بشم ولی حتی یه میلی هم تکون نمیخورد
یونگی:اصلا بام همکاری نمیکرد ولی میخواستم همکاری کنه از اون لباش اصلا جدا نشم ریز گاز گرفتم لب پایینیش رو
ا/ت:لبم گاز گرف درد گرف میخواس باهاش همکاری کنم ولی همکاری نکرد
بونگی:دیدم همکاری نکرد دیگه مجبور شدم ازش جدا بشم
ا/ت:همون لحظه که جدا شد یه سیلی کوبوندم بهش
یونگی:با کارش خیلی عصبی شدم معلومه داری چه گوهی میخوری(عصبی
ا/ت:اره میدونم چه گوهی میخورم دفعه آخرت باشه بم دس میزنی فهمیدی عوضی
یونگی:زن شوهریم هرچی دلم بخواد میکنم فهمیدی(عصبی
ا/ت:زن شوهر ما نبستیم همش از روی اجبار هس میفهمییی چی میگم
یونگی:هولش دادم رو تخت روش خیمه زدم دستاش رو بالا سرش قفل کرد محکم
حالا بیب بهت میفهمونم که میتونم چیکارت کنم (دم گوشش با صدای دورگش
ا/ت:ازش ترسیدم به خودپ لرزیدم از روم....پاشو (با لکنت
یونگی:نه بیب خیلی کارا داریم سرم بردم گردنش زبونم کشیدم گردنش
ا/ت:تقلا میگردم ولم کنی ولی لامصب زورش ازم بیشتر بود دیگه داش حالم بهم میخورد حالم بد شد هق یونگی لطفا از روم بلند شو ناخداگاه گریم گرفته بود
کاتتتتت
۳۰ لایک
۹۰ کامنت
دیگه نمیزارم فیک رو تا همه شرط های ۴ پارت که گذاشتم برسونید
یونگی:زود اومدم حموم بیرون خندم گرف از کاراش ولی واقعا بدنش خیلی خوب بود همش میخواستم لمسشون بکنم اون پوصی تنگش رو حس کنم اههه من دارم چی میگم برا خودم هوف
ا/ت:زود از وان پاشدم دوشم گرفتم اومدم بیرون دیدمش هنوز تو اتاقم بود عصبی شدم تو چیکار میکنی اینجا ها برو بیرون چرا اومدی تو ها
یونگی:آروم باش بهت توضیح میدم
ا/ت: چیو میخوای توضیح بدی میخوای بفاک دادنم رو توضیح بدی ها(داد
یونگی:بابا یه لحطه صب کن داد نزن بگم
ا/ت:نمیخوام تو گوه خوردی اومدی حموم عوضی
یونگی:همش داش غر می د داد میزد صداش رو مخم بود زود لبام گذاشتم لباش مک زدم تا خفه بکنمش عمیق لباش مک میزدم
ا/ت:در اوج تعجب بودم داش لبام عمیق میبوسید سعی کردم جدا بشم ولی حتی یه میلی هم تکون نمیخورد
یونگی:اصلا بام همکاری نمیکرد ولی میخواستم همکاری کنه از اون لباش اصلا جدا نشم ریز گاز گرفتم لب پایینیش رو
ا/ت:لبم گاز گرف درد گرف میخواس باهاش همکاری کنم ولی همکاری نکرد
بونگی:دیدم همکاری نکرد دیگه مجبور شدم ازش جدا بشم
ا/ت:همون لحظه که جدا شد یه سیلی کوبوندم بهش
یونگی:با کارش خیلی عصبی شدم معلومه داری چه گوهی میخوری(عصبی
ا/ت:اره میدونم چه گوهی میخورم دفعه آخرت باشه بم دس میزنی فهمیدی عوضی
یونگی:زن شوهریم هرچی دلم بخواد میکنم فهمیدی(عصبی
ا/ت:زن شوهر ما نبستیم همش از روی اجبار هس میفهمییی چی میگم
یونگی:هولش دادم رو تخت روش خیمه زدم دستاش رو بالا سرش قفل کرد محکم
حالا بیب بهت میفهمونم که میتونم چیکارت کنم (دم گوشش با صدای دورگش
ا/ت:ازش ترسیدم به خودپ لرزیدم از روم....پاشو (با لکنت
یونگی:نه بیب خیلی کارا داریم سرم بردم گردنش زبونم کشیدم گردنش
ا/ت:تقلا میگردم ولم کنی ولی لامصب زورش ازم بیشتر بود دیگه داش حالم بهم میخورد حالم بد شد هق یونگی لطفا از روم بلند شو ناخداگاه گریم گرفته بود
کاتتتتت
۳۰ لایک
۹۰ کامنت
دیگه نمیزارم فیک رو تا همه شرط های ۴ پارت که گذاشتم برسونید
۲۲.۶k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.